|
چه
افتخار آمیز
است بازگشت ِ
باصل و چه شیرین
است امید ِ بازگشت
به ایرانیت و
زدودن ِ خود
از آنچه که بزور
تحمیل شد و ماند
و کشت و خراب
کرد و سوزاند
و کمترین رحمی
نیزنکرد و چه
غم انگیز و حقارت
آمیز است برای
ملتی چنین بزرگ
چنان طوق ِ اسارتی
را برای قرنها
بر دوش کشیدن
و برای سده
ها برای ِ دشمنانش
اشک ریختن
و منتظر روزهای
عزاداری نشستن
و بر سر و بر سینه
کوفتن و چهرۀ
معصوم کودکانش
ر ابه ضرب قمه
به خون آعشتن
و بآن مفتخربودن.
چه
دلگشا ست شاد
بودن، جشن گرفتن،
خندیدن و دیگران
را نیز در شادیها
شریک کردن.
شب ِ یلدا بر
خلاف نامش در
حقیف جشن پایان
تاریکیهاست
وجشن آغاز نوراست
و روشنائی و
تابیدن آفتاب
جهانتاب. شب یلدا پایان
جان اهریمن است
و آغازِ " خرم روز
" و از آن ِ اهور
مزدا.
بیائید
در این شب آتش
بیفروزیم و بانچه
ایمان داریم،
در آرزوی رهائی
از شر این اهریمنان، دست دعا
بسوی آسمان بر
داریم و از این
پس روزهای شادی
را نهادینه کنیم
و پای کوبان
ریشۀ اسارت و
بندگی را بخشکانیم
و به رسوم زیبای
خودمان بیاویزیم
که: هرکسی
کو دور ماند
از اصل ِ خویش بازجوید
روزگار ِ وصل
ِ خویش آتش
است این بانگ
ِ نای و نیست باد هر
که این آتش ندارد،
نیست باد
واگر
میخواهیم " یاد واره
ای " داشته باشیم
برای هموطنانی
باشد که جان
و دل در راه ایران
گذاشتند وبعضا
بخون خویش غلطیدند
و رفتند.
روزهای خوش
مبارک و باتشکر
از دوستان ِ
پاسارگاد وبا
دست مریزاد به
شکوه میرزادگی
ِ نازنین.
شیرین طبیب
زاده
|