احمدی نژاد، رئیس جمهور دست نشانده رهبر کودتاگران: "این
قطع نامه ها برای ملت ایران پشیزی نمی
ارزد".
اگر این قطع نامه ها "پشیزی نمی ارزد"
پس این همه دوندگی ها و التماس هابه این کشور وآن
کشور، بر پا کردن نشست و کنفرانس های پر هزنیه برای
خرید رأی چند کشور و به کج راه کشانده توجه جهانیان،
بر پایی ضیافت شام در دل"شیطان بزرگ"
و دعوت از سفیر آمریکا، که چون شماری از سفیران
دیگر کشورها، محلی نگذاشت ودر آن شرکت ننمود(1)، باج دادن
ها به هر که می توانست در جلوگیری از صدور این
کاغذ بی ارزش نقشی داشته باشد و سرانجام برنامه ریزی
و شرکت در نیرنگی بنام "یاری های
انسان دوستانه به مردم غزه" و سوء استفاده از آن چه که پیش
آمد و دست زدن به کوششی سخت برای ژرف تر کردن این
بحران که شاید بتوان آن را به درگیری های
نطامی با اسرائیل کشانده و چند کشور را در آن درگیر
کرد تا برای کوتاه زمانی هم که شده در صدور "یک
کاغذ پاره" دیگر سدی ایجاد شودو.... چیست
وچه بوده است؟
همچنان در توهم وخیال بافی
کسی که می پنداشت "هاله نور" دارد و یا
بهتر است گفته شود به یاری گوش بران هفت خطی چون
رحیم مشایی و هاشمی ثمره و...دچار"هاله
نور زدگی" شده بود و از راه چاه جمکران خود را با امام
ناپیداو پنهان در رابطه می دید، به همان گونه نیز
در این پنج سال ریاست قلابی، پنداشته است که به
یاری همآن چاه وهمآن چاپلوسان خود فروخته و هفت خط، یک
تنه به "ملت ایران" تبدیل شده است! از همین
رو است که رئیس جمهور قلابی در سخنان بی پایه
همیشگی و در بیان نابخردی ها و پیش
بینی های ابلهانه شناخته شده خود در گستره جهان،
یک بند هزیان های خود را خواسته ها وگفته های
"ملت ایران" نشان می دهد
کاغذ پاره تصویب شد!
اکنون که کاغذ پاره ای دیگر تصویب شده است، بی
گمان بیماری رهبر کودتاچیان و رئیس جمهور
دست نشانده او، از آن چه که تا کنون بوده است نیز بدتر شده و
گمان افزایش جنون و دست زدن به جنایت هایی
بیشتر از سوی آنان نیز افزوده می شود. آیا
دیواری کوتاه تر از دیوارمردم گرفتار جنون قدرت
خواهی آقایان وجود دارد؟ آیا آقایان نمونه
بارز"شیر در خانه و موش در بیرون از خانه" نیستند؟
آیا مردم در برابر این همه نادانی و بی خردی
که ایران را در میدان سیاست و دیپلماسی
چنین بی اعتبار و مردم ایران را چنین گرفتار
ساخته است، دست از مبارزه برای رهایی خود خواهند
کشید و اجازه خواهند داد که این باندهای مافیایی
به سرکردگی علی خامنه ای ایران را بیش
از این ویران کنند؟
پایان همه دوندگی ها
پایان همه دوندگی ها، التماس ها، باج دادن ها به این
دولت وآن دولت حتا به کشورهای آفریقایی همین
شد: تصویب قطعنامه 1929 در شورای امنیت با 12 رأی
مثبت، دو رأی منفی از سوی دو باج گیر تازه
نفس تر، ترکیه و برزیل، و رأی "ممتنع"
لبنان! این ممتنع آخری خیلی با معنا و سنگین
تر از پتک دیگر کشورهایی است که رأی مثبت
دادند.
باید یادآور شد که رأی ممتنع در باره چنین
قطعنامه ای از سوی لبنان بیشتر یک رأی
سیاسی زیرکانه است تا دادن رأی ممتنع به انگیزه
نا کافی بودن آگاهی از حقیقت ماجرا و یا تردید
در درستی و یا نادرستی موضوع مورد بحث. جریان
از آن جا بسیار اهمیت دارد که گروه "حزب الله"
که ساخته وپرداخته و نان خور حکومت اسلامی است، خود در دولت
و مجلس لبنان در قدرت شریک وسهیم بوده و در تصمیم
گیری ها نیز نقش ویژه خود را دارد. چرا این
حزب اللهی که با برنامه ریزی های شوم حکومت
اسلامی ایران شکل گرفته وتا امروز زندگی اش از سرمایه
های دزدیده شده مردم ایران اداره شده است و حکومت
تبه کار اسلامی در دنبال کردن هدف های جنایت کارانه
خود، آنان را چون دست راست خود در منطقه می شمرده است، در جریان
تصویب این قطعنامه چون ترکیه وبرزیل رأی
منفی نداده است؟ نخستین دولتی که می بایست
رأی منفی می داد همین لبنان با حزب الله مسلمان
وشیعی دست نشانده ایران در دولت خود بود نه کشوری
چون برزیل که کمی دیر بر سر سفره غارت ایران
زیر فرمانفرمایی ملایان رسیده است.
رأی ممتنع لبنان معنایش 50/50 است. یعنی هم
شما تصویب کنندگان قطع نامه درست می گویید
و حق دارید و هم این حکومت مفلوک و درمانده اسلامی!
ماجرای رأی لبنآن ولی زاویه های دیگری
نیز دارد:
ـ درست است که حزب الله با قلدری در دولت لبنان سهیم شده
است ولی زورش بر دیگر سهام داران در این دولت نمی
چربد.
ـ در دولت لبنان هستندکسانی که شناخت درستی از حکومت تبه
کار اسلامی و درک درستی ازسیاست های جهانی
داشته وسود کشور و مردم خود را درست تمیز داده ودر مرتبه نخست
به مردم و سرزمین خود اندیشیده و اجازه نمی
دهند که مردم لبنان نیز چون گروه حزب الله بازیچه دست
ملایان حکومت اسلامی شوند.
ـ و مهمترین نکته این است که حزب الله لبنان شاید
اگر هم می توانست رأی منفی نمی داد و آنان
نیز شاید پنهانی با دادن رأی ممتنع هم خوان
بوده اندزیرا امروز حتا حزب الله لبنان هم فهمیده است
که "رهبر معظم" وحکومت جنایت کاری که تا دیروز
او را "ارباب " می نامیده است، بیماری
است در حال مرگ که آخرین نفس های خود را می کشد
و آنان باید به فکر فردای خود باشند. این است که
دور نیست اگر بگوییم این گروه تروریست
نیزکوشش می کند که گام به گام و آهسته آهسته خودرا از
ارباب دیروزخود دور کند. و چه غمی دارند؟ به اندازه ای
که توانسته اند برده و خورده اند. بیانیه های پس
از تصویب قطع نامه این گروه و گروه امل که در آن خود را
از رأی ممتنع لبنان شگفت زده خوانده اند، تنها می تواندیک
نما سازی برای گرفتن دلار های باد آورده بیشتر
از حکومت اسلامی باشد. اکنون حتا حزب الله لینان هم همآن
شیوه ها وروش هارا در برابر حکومت اسلامی به کار می
برد که خود ازآنان آموخته است
حماس هم!
اگرخبرها را اندکی با دقت دنبال کنیم، نشانه هایی
یافت می شود که گذشته از سوریه، از چراغ وچشمک حماس
به آمریکا نیزخبر می دهد. برای نمونه می
شنویم که فلان دولت از امریکا خواسته است که با حماس وارد
گفت وگو شود که آمریکا رد کرده وگفته است ما با یک سازمان
تروریستی مذاکره نمی کنیم. آیا حماس
خود از آن دولت سوم ومیانجی درخواست نکرده است که گامی
پیش گذارده و موضوع را به میان آورد؟ آیا این
به این معنا نیست که ما آمادگی دوری ازحکومت
اسلامی ایران را داریم؟
و22 خرداد
روشن بود که حکومت به درخواست راهپیمایی مسالمت
جویانه و در سکوت نیزپاسخ مثبت نخواهد داد زیرا
امروز اینان از سایه خود نیز هراس دارند چه رسد
به انبوه میلیونی مردم آزادی خواه! اکنون
بیشترین شمار مردم ایران و شمار هر روز بیشتری
از مردمان جهان با رفتار ها، نیرنگ ها، دروغ پردازی ها
و صحنه سازی های این حکومت به خوبی آشنا شده
اند. حتا اگر اجازه راهپیمایی نیز داده می
شد، یک برنامه ای برای جنایت های خود
تهیه می کردند. در این حکومت اصولن نه می
توان بر قانون نوشته شده خود خکومت تاکید داشت و نه به قول وگفته
های سردمداران حکومت. قانون را تنها به شکلی که خود می
خواهند و تبه کاری های آنان را توجیه می کند،
اجرا می کنند. نگارنده بر این باور است که مردم دست از
مبارزه خود بر نخواهند داشت وحتمن ابتکار های تازه خود را نشان
خواهند داد. اگر مردم در شهرهای بزرگ به یاری هم
میهنان در تهران هم زمان ودر این روز به شیوه هایی
که خود درست می دانند به خیابان ها آمده و اعتراض کنند،
می توانند نقش مهمی ایفا کنند. اکنون پرسش این
است: آیا مردم به خیابان ها نخواهند آمد و اجازه خواهند
داد که کودتاچیان به رهبری رهبر خود خوانده علی
خامنه ای همچنان قلدری کنند؟
پا نویس:
ـ1ـ یک آن بیاندیشیم که اگراین کار
از سوی گروه رقیب یعنی در دوران همین
خاتمی اصلاح طلب حکومتی انجام گرفته بود، چه هیاهویی
به پا می شد و رهبر مقدس و وابستگان به باند مافیایی
او چه جنجال و چه "وا اسلاما"یی به راه انداخته
و چگونه کفن پوشان وسربازان گمنام امام زمان سینه زنان و بر
سر زنان به خیابان ها آورده می شدند .