معرکه گیران " انتخابات " / احمد پناهنده

احمد پناهنده

هر بار که معرکه گردانی ِ نمایش ِ " انتخابات "، در بیابانسرای جمهوری اسلامی نزدیک می شود، سینه زنان ِ دوستدار ِ بقای جمهوری اسلامی در قبیله ی چپ از همه رنگش بی تابی خودشان را بدون ذره ای کتمان، چون دلقکان ِ اجیر شده در صحنه ی سیرک ِ نمایشی ِ " انتخاباتی " به نمایش می گذارند.
امروز هم در ادامه ی دیروز که به رفسنجانی در مقابل احمدی نژاد، دخیل بسته بودند، بر گرد شیخ کروبی حلقه زدند و انتظار معجزه را از این شیخ آواز می دهند.
تو گویی شیخ تازه از شکم ِ آسمان پایین افتاده و جدای از این آدمخواران جمهوری اسلامی، تافته ای جدا بافته است.
در حالی که همین شیخ در دوران به اصطلاح اصلاحات، ریاست قوه ی مقننه ی ولایت فقیه ِ جمکرانی را به عهده داشت و همگان دیدیم وقتی که لایحه ی اصلاح مطبوعات برای تصویب به مجلس اسلامی رفته بود، در برابر حکم حکومتی ِ علی خامنه ای شلوارش را خیس کرد و دستش را بالا برد و گفت حکم، حکم ِ ولی فقیه است و چون و چرا بر می ندارد.
پرسیدنی است، این جماعت ِ چپ در همه رنگش که امروز مرثیه های جانسوز اندر محاسنات شیخ می خوانند، چه چیز نا داشته را در این شیخ کشف کردند که اینگونه افسار گسیخته با قمه کله ی بی مقدارشان را خونین می کنند؟
می گویند ترس از احمدی نژاد است.
می گوییم مگر در این سی سال ِ گذشته، احمدی نژاده ها نبودند که بر جان و مال و ناموس و ملک ملت ایران هجوم مغول بردند و بنیه ی کشور را به این روز فاجعه انگیز نزدیک کردند که از طرفی تهدید یک جنگ خارجی همواره در آسمان ایران سایه افکنده است و از طرفی دیگر تخم بیگانه پرستی و تجزیه طلبی را در گوشه و کنار مملکت پاشانده است و مردم را از هستی یک زندگی آبرومند محروم کرده است؟
مگر موسوی و رفسنجانی و خاتمی چه گلی به سر ایران زده بودند که برای دلجویی از این نا ایرانیان به ظاهر ایرانی همه ی کاسه و کوزه ها را بر سر احمدی نژاد که از نظر مرام و بقای نظام هیچ فرقی با بقیه ندارد، می شکنید؟
مگر احمدی نژاد سیاستی مستقل از ولی فقیه و همین جمهوری اسلامی را اجرا کرده است؟
مگر دیروز رفسنجانی و خاتمی جدای از سیاست کل جمهوری اسلامی سیاست گذاری کردند؟
چرا نباید یکبار هم شده به این فکر کنید که همه ی این مهره ها در جمهوری اسلامی مکمل یکدیگرند و هر بار یکی چون احمدی نژاد می آید و شمشیر را از رو می بندد و شرایط اجتماعی و زندگی بر مردم را آنچنان سخت می کند که مردم بی دفاع از سر استیصال به " کهنه کفش هایی " چون رفسنجانی و خاتمی و امروز کروبی و موسوی، در بیابانسرای جمهوری اسلامی دل خوش کنند؟
چرا نباید برای رها شدن ایران و ایرنی از ایلغار آخوندی از نوع جمکرانی اش همه ی اعضای ملت ایران کنار هم قرار بگیرند و به جهانیان نشان دهند که این جرثومه های فساد و تیرگی، اشغال گرانی بیش نیستد که با زور سر نیزه و تیر و خنجر بر قلب ایرانی حکومت می کنند؟
چرا نباید با صدای بلند به گوش جهانیان برسانیم که جمهوری اسلامی هیچ سنخیتی با فرهنگ ایران و ایرانی ندارد و ملت ایران در اکثریتشان از آن بیزار و متنفر هستند؟
چرا باید در بازی و سیکلی شریک شویم که گرداننده ی آن جمهوری اسلامی است؟
ما که در خارج از کشور ایران بسر می بریم و هر گونه امکان اجتماعی را از ما دریغ کردند آیا بهتر نیست به جای شرکت کردن و یا صف کشیدن مقابل سفارت جمهوری اسلامی و یا فرا خواندن مردم چه در ایران و چه در خارج از ایران برای شرکت در انتخابات، مردم را آگاه کنیم که انتخابات در جمهوری اسلامی محلی از اعراب ندارد و از این طریق مردم را در یک شکل متحد جهت نافرمانی مدنی فرا بخوانیم؟
اگر وجدانی داریم و دلمان برای ایران و ایرانی می تپد باید یکبار هم شده شناسنامه و یا پاسپورت های خودمان را جلوی چشمان بگیریم و نگاهی به آن بیاندازیم و ببینم که با این همه شرکت در انتصابات جمهوری اسلامی، چه تغییری در آن ایجاد کردیم؟
تا کی باید نقش چوپ زیر بغل جمهوری اسلامی را به عهده بگیریم و برای آخوندها بازار گرمی و حمالی کنیم؟
آخوندهایی که با عقاید عقب مانده ی خود به مزرعه ی سرسبز ایران، گراز وار هجوم آوردند و هر آنچه امکان داشتند، خوردند و سپس وحشیانه هر آنجا که سبز و اندکی سبز بود، ویران نمودند و سراسر ایران را جمکران کردند.
اما نه، مثل اینکه چنین انتظاری از گروههای چپ بیهوده است. زیرا در این قبیله، نگاه و یا افرادی با نگاه مخرب که به ظاهر ایرانی هستند، آمدند تا ایران را در تمایتش به نابودی بکشانند.
دیروز با ترور و وطن فروشی برای بیگانگان تحت شعار " انترناسیونالیسم " جامعه ی شاداب ایران را که چون نگین بر فراز کشورهای همجوار می درخشید با همکاری و همیاری آخوندهای دیو صفت و بی مقدار،در سطح افغانستان پایین کشیدند و می روند تا در ادامه اش تن ایران را با خنجر بیگانه پرستی و ماهیت ضد ایرانی شان، تکه و پاره کنند.
و چنین است که این نگاه، امروز در قبیله ی چپ بر گرد موسوی و کروبی خیمه زده اند تا بار دیگر با تبلیغات کر و کور کننده شان عوام را بفریبند و آنان را به پای صندوق رأی بکشانند.
این نگاه در ادامه ی آن نگاه دیروزشان که خمینی را ضد امپریالیست آواز می دادند و کشور را با همدستی رجاله گان آخوندی به این روز سیاه نشاندند، امروز محاسناتی در موسوی و کروبی کشف کردند که تا دیروز ناپیدا بود.
اما این نگاه و صاحبان این نگاه در قیبله ی ضد ایرانی ِ چپ، امروز برای رد گم کردن، تقسیم کار کردند.
توده ایها در پشت موسوی صف ِ نماز بستند تا مردم را هر چه بیشتر برای حمایت از آن به پای صندوق های رأی بکشانند و گروهای دنباله رو توده ایها علم ها را برای کروبی آراستند تا در پشت آن سینه ها بزنند و بر فرق ِ سر ِ بی مقدارشان قمه ها فرود آورند.
اما در انتها امتداد این دو صف در یک نقطه به هم می رسند که همانا تلاش برای بقای همین جمهوری اسلامی با همه ی جنایاتش تا کنون است.
زیرا گروه های این دو صف در هر رنگش، سرنوشتشان را با بود و نبود جمهوری اسلامی پیوند زدند.
به عبارت ساده تر مبارزه می کنند که جمهوری اسلامی بماند.
زیرا در ماندن و بقای جمهوری اسلامی است که این گروه های ضد ایران و ایرانی امکان زنده ماندن را دارند و گرنه با سقوط جمهوری اسلامی در هر شکلش این گروهها و اندیشه ها جایی میان ایران و ایرانی نخواهند داشت.
اما فکر نکنیم این نگاه ایران بر باد ده به همین نیروهای ضد سرفرازی ایران و ایرانیان در قبیله ی چپ محدود می شود، خیر
این نگاه چرکین و غرض آلود به ایران و سرفرازی ایرانیان حتی در عرصه ی ادیبان و فرهنگیان رسوخ کرده است و امروز فردی از همین قماش ِ فرهنگی در عرصه ی نویسندگی که نامی و نشانی بر هم زده است، هر بار چون عروسکی در دست آخوندها به بازی گرفته می شود و برای خوش خدمتی به درگاه آخوندهای جنایتکار چهره بزک می کند و جستجوی مسجد خویش را از آخوندها و موسوی ها طلب می کند.
این باصطلاح " فرهنگمرد "، امروز نگاهش به سیاست و اجتماع از کبری خانم های عوام که نه به دار هستند و نه به بار، فروتر است و در این پیرانه سر افاضه می فرماید که " هنوز به آن قانون اساسی که رأی دادند، را قبول دارند ".
کدام قانون اساسی؟
مگر قانون اساسی که همین موسوی در آن سالهای کشتار و جنون با همکاری شما و توده ایها و توده ای صفت ها نخست وزیرش بود با این قانون اساسی که امروز برای رونق بخشیدن به نمایش و معرکه ی انتخابات به ستاد انتخاباتی موسوی رفته اید، فرقی می کند و یا فرقی کرده است؟
چرا مُهمل می گویید؟
شما که می خواهید در انتخابات شرکت کنید و هر بار به عنوان چوپ زیر بغل جمهوری اسلامی خود را بزک کنید، حداقل این شهامت را داشته باشید و بگویید که خواهان بقای جمهوری اسلامی به ازای نابودی ایران و سرفرازی ایرانی هستید؟
همین دیروز بود که شما برای بقای جمهوری اسلامی پشت رفسنجانی سینه زدید و دیروز ِ دیروز برای خاتمی حنجره پاره کردید و به برلین آمده بودید و از ایرانیان خواستید ک به ایران برگردند تا اگر همگی به زندان نرفتند و یا اعدام نشدند حداقل چون شماها هر بار برای بقای جمهوری اسلامی چهره بزک کنند.
چند بار باید در این پیرانه سر مضحکه ی تاریخ شوید؟
مطمئن باشید تاریخ از شما ها به نیکی یاد نخواهد کرد.

و اما چند جمله ای در باره ی برنامه ی " مطالبه ی محور ".

رئوس این برنامه در تمامیتش خواست حداکثری در یک جامعه ی مدرن با یک دولت پاسخ گو است.
این برنامه و مطالبات عصاره ی یک برنامه ی لیبرال دموکراسی برای آینده ی بهتر است.
طبیعی است هر گروه و یا حزب آزادیخواه باید همیشه برای بالا بردن آگاهی و توانایی درک مردم ایران، این برنامه ها را به تدریج و پیوسته با آموزش های لازم در جامعه نهادینه کنند.
این برنامه و مطالبات موضوعی نیست که ما بتوانیم در فردای جمهوری اسلامی به آن دست یابیم. بلکه باید برای نهادینه کردن این مطالبات، شرایطی را ایجاد کنیم که به تدریج این مطالبات در آن شرایط ریشه بدواند و آهسته آهسته جوانه بزند و سبز شود.
به عبارت دیگر در حالی که این مطالبات و خواسته های جهانشمول ِ لیبرال دموکراسی را در عرصه ی اجتماعی پی می گیریم، حق نداریم به بهانه ی شرکت در انتخابات این مطالبات را از کسی و یا کسانی طلب کنیم که آنها پشیزی برای این مطالبات ارزش قائل نیستند.
چون دیده شده است که افرادی تحت نام این پلاتفرم ترقی خواهانه می خواهند در این انتخابات شرکت کنند و بهانه شان این است که می خواهند این مطالبات را از نفر کاندیدا پس از خیمه زدن به جایگاه ریاست جمهوری طلب کنند.
در حالی که هیچ یک از کاندیدا های جمهوری اسلامی و حتی جمهوری اسلامی در تمامیتش نمی توانند حداقلی از این بر نامه و یا مطالبات را بر آورده کنند.
هدف این گروه ها و افراد در واقع مخفی شدن پشت این برنامه است تا مردم را هر چه بیشتر به پای صندوق های رأی بکشانند.
در اینجا برای ثبت در تاریخ می گویم که هر کس و یا هر گروهی بخواهد با بهانه ی اجرا شدن این مطالبات در انتخابات شرکت کند و برای جمهوری اسلامی بازار گرمی کند و موجبات بقای جمهوری اسلامی را طولانی تر کند، تاریخ از اینها به زشتی یاد خواهد کرد.
کما اینکه امروز هم پرونده ی سیاهی را با خود حمل می کنند.
در مقابل این سوء استفاده از برنامه ی مطالبه ی محور باید برای رسوا کردن این گروهها و افراد با صدای بلند و رسا فریاد زد که:
افراد، سازمانها، احزاب و بطورکلی نیروهایی که به انتخابات در جمهوری اسلامی باور دارند و فکر می کنند از طریق شرکت در انتخابات، حتی با شعار ِ برنامه ی مطالبه ی محور، می توانند تأثیری در جامعه ایجاد کنند تا جمهوری اسلامی مثلأ دموکراتیزه شود، نمی توانند علیه جمهوری اسلامی باشند و یا در صورت عالی تر ضد جمهوری اسلامی باشند.
چنین نیروهایی، اگر هم در این شرایط، شعار هایی برای رد گم کردن " علیه جمهوری اسلامی " سر می دهند یا نمی فهمند که به نظر می رسد چنین باشد یا با خود و دیگران شوخی می کنند.
من نمی دانم با چه زبانی باید به این نیروها فهماند که انتخابات به معنی انتخاب کردن و انتخاب شدن در جمهوری اسلامی و یا به قول خودشان نظام اسلامی بی معنی است.
زیرا مقوله ی انتخاب و انتخاب کردن از اختیار ِ آزاد ِ انسان نأشی می شود. به عبارت دیگر کسی می تواند انتخاب کند که اول از همه اختیار داشته باشد.
اما جمهوری اسلامی معتقد به اختیار نیست تا اعتقاد به انتخاب یا انتخابات داشته باشد. زیرا آنها باور دارند که همه چیز از پیش معین شده است و شخصشان از جانب خدا مأمور هستند که امورات ِ امّت را رتق و فتق کنند.
امّت هم از نظر آنها گوسفندانی هستند که چون و چرا نکنند و لازمه این چون و چرا نکردن هم، ایمان آوردن به راهی است که این موجودات ِ دو پا، آن را بی پروا آواز می خوانند.

آخر در قرن بیست و یکم، اندازه ای خرد داشتن که بد نیست. یعنی ما که دسته های انتخاباتی راه می اندازیم می توانیم صادقانه به خود و یا همان امّت بگوییم که آیا به اندازه یک جو خرد در ذهن و وجود ما وجود دارد؟
اگر قبلأ شناختی از مذهبیون حاکم و بویژه آخوند های اسلامی ِ از نوع شیعه، آن هم شیعه ی ِ امام زمانی، البته فرو رفته در چاه جمکران، نداشتیم امروز پس از 30 سال می بایستی این شناخت را از اینان کسب کرده باشیم که تنها چیزی که این جماعت، قبول ندارند انتخابات است.
مگر در طی این سی سال، کسی غیر خودی وارد دستگاه اینها شده است که امروز از این عجایب ها انتظار داشته باشیم تا ما را هم به بازی بگیرند؟
چرا نمی خواهیم بفهمیم که اسلام، آن هم از نوع مذهب شیعه ی اثناعشری اش، انتخابات را جایی نیست بلکه هر چه هست انتصاب است و انتصابات؟
چه کسانی اصلن محمد را نتخاب کرده اند؟
علی منتخب چه کسانی است؟
حسن و حسین و تا آن آخری اش که خود را در چاه جمکران فرو برده، مگر در یک انتخابات برنده شده اند؟
ولی فقیه را چه کسانی انتخاب کرد ه اند؟
آیا شورا نگهبان بوسیله مردم انتخاب شده اند؟
قاضی القضات را مردم انتخاب کرده اند؟
تازه همان انتخابات فرمایشی را که بین خودی و برای وجهه بین المللی برگزار می کنند، مگر اولین ولی فقیشان افاضه نفرموده است که اگر میلیونها نفر در یک انتخابات کسی را رئیس جمهور کنند اما وقتی که ولی فقیه بگوید نه، آن فرد رئیس جمهور نیست؟
آیا این دلایل کافی نیست تا شیر فهم شویم که انتخابات در جمهوری اسلامی محلی از اعراب ندارد؟
تازه این بار می آییم محاسناتی در کروبی و موسوی کشف می کنیم که تا کنون به عقل کسی نرسیده بود و آواز می دهیم که این عجایب ها اگر به قدرت برسند، می توانند اصلاحات کنند و مطالبات ما را اجرا نمایند.
کدام اصلاحات و یا مطالبات؟
و اصلن در کدام نظام؟
آیا از افعی انتظار دارید کبوتر بزاید؟
آیا باور دارید گرگ اصلاح شود و چون گوسفند بع بع کند؟
آری:
احتمالات، بخشی از علم کوانتم است. اما باید بدانیم که احتمالات در دنیای مادی و نسبی قابل فهم است نه در دنیای متافیزیک و مطلق گرایی.
وقتی که کسی به دنیای متافیزیک و مطلق معتقد است، در ذات خود به حرکت اعتقاد ندارد و هر چه هست تصور است.
یعنی در دیدگاه مطلق گرایان، جهان مادی ِ خارج از ذهن وجود ندارد بلکه آن راتصور می کنند که وجود دارد.
به عبارت دیگر در چنین دیدگاهی باید تصور خورد و تصور پس داد.
در حالی که در دنیای نسبی، جهان ِ مادی ِ خارج از ذهن وجود دارد و چون ذرّه و یا ماده حرکت می کند پس امکان هر احتمالی هم هست.
مثلأ در حرکت ذره هیچ کس نمی تواند مطلقأ ادعا کند که ذره در زمان مشخص در یک مکان ثابت قابل اثبات است.
اما می شود به کمک قوانین مربوط به احتمالات، در یک حرکت خطی، دورانی و موجی موقعیت ذره را در زمان معین توضیح داد و طبق معادله شرویدینگر، جایگاه آن را معین کرد.
ولی اما قرار نیست در جمهوری اسلامی، دنیای عینی ِ خارج از ذهن وجود داشته باشد و چون این دنیای عینی، تصور است، در واقع حرکتی هم وجود نخواهد داشت که از پس ِ آن تغییری ایجاد شود.
خیر خانمها و آقایان
شما خوب می دانید که چنین خواسته ای از جمهوری اسلامی از محالات است اما برای عوامفریبی باز هم برای این رژیم بازار گرمی می کنید تا هر چه بیشتر مردم را به پای ِ صندق های رأی بکشانید و از این طریق به جهان آزاد نشان دهید که ببینید مردم این نظام را می خواهند و شما بی خود تلاش می کنید که با یاری رساندن به مردم، خودشان بساط این رژیم را جمع نمایید.
حالا بیایید به بهانه ی اجرای مطالبه ی محور در انتخابات شرکت کنید. اما بدانید که هیچ چیز را در جمهوری اسلامی تغییر نمی توانید بدهید زیرا از محالات است.
چرا از محالات است؟
برای اینکه آنها معتقد هستند که مأمور الهی هستند و از جانب خدا مأمور شدند تا امّت همیشه نالان را هدایت کنند که مبادا سودای ِ تغییر در ذهن آنها شکل بگیرد و شک در دلشان خانه کند.
آنوقت شما می خواهید دستورات الله را رعایت نکنید؟
وای برشما
مگر نمی دانید سرپیچی کردن از فرمان خدا که از شکم آخوندها بیرون می آید، عقوبتش در این دنیا خسران و در آن دنیا آتش جهنم است؟
مگر نشنیده اید که با نمرود چه کرد و فرعون را چگونه کشت؟
امروز می خواهید برای خدا تعیین و تکلیف کنید که حقوق بشر را رعایت کند؟
کدام حقوق بشر؟
مگر حقوقی بالاتر از رعایت بی چون و چرا، برای امّت مانده است، که شما امروز از امپریالیسم جهانخوار، کلیشه برداری ِ حقوق بشر می کنید؟
مگر ندیده و نشنیده اید که امام زمان به شیخ مرتجع مشکینی گفت، که احمدی نژاد مورد تأیید ما است و نمایندگان مجلس اسلامی همگی از حامیان من هستند؟
حالا شما بروید دامن ملائکه را بچسبید و از جن و پری خواهش کنید که صندوق شیخ کروبی را پر کند.
زهی خیال باطل
امام زمان در دهان احمدی نژاد تُف انداخته است، آنوقت شما می خواهید شیخ کروبی یا موسوی از چاه جمکران بدر آید؟
می بینید چقدر مسخره و نابخردانه است که آدم بخواهد از این موجودات، انتخابات آزاد و یا مطالبه ی محور طلب کند.
می دانم که می دانید چنین تقاضایی در جمهوری اسلامی، محلی از اعراب ندارد اما در این بحران ِ مرگبار برای جمهوری اسلامی چاره را در این دیدید که بار دیگر بازار گرمی کنید و تنور انتخابات را داغ نگه دارید تا جمهوری اسلامی از این بحران نجات پیدا کند.
چرا چنین ادعا می کنم؟
زیرا می دانید که همگی شما در پارامتر سیاسی امروز ایران وزنی ندارید و به عبارت دیگر آلترناتیوی ندارید تا پس از جمهوری اسلامی، خودتان را عرضه کنید و همچنین می دانم که مبارزه می کنید که نظام پادشاهی بر نگردد.
به همین منظور ترجیح می دهید که همین جمهوری اسلامی بماند تا شاید در آینده راهی برای شما پیدا شود.
زیرا می دانید در حال حاضر مطرح ترین نیرو و شخصیت ِ موجّه، اگر از مجاهدین به دلیل سوابق تروریستی و همکاری با صدام حسین بگذریم، مشروطه خواهان پادشاهی هستند که سمبلی بنام شاهزاده رضا پهلوی دارند.
و می دانید مردم چه در ایران و چه در خارج از کشور با نام ایشان و با برنامه و افکار دموکراتیک ایشان آشنایی دارند.
به همین منظور به جای جا انداختن تحریم ِ تمامیت جمهوری اسلامی، می خواهید کربلای انتخابات راه بیاندازید و دسته ها علم بندی کنید، بدون اینکه بخواهید جمهوری اسلامی را به زیر بکشید.
آیا بهتر نیست به جای تشویق مردم برای شرکت در انتخابات، آنان را حول شعار رفراندم به نافرمانی مدنی فرا بخوانیم و از این طریق با اتحاد خودمان به جهانیان نشان دهیم که جمهوری اسلامی از ما نیست؟
www.apanahan.blogfa.com