|
خانم دلوی (Mrs. Dalloway) ، خانم وولف و خانم ِ طاهری BBC Persian بعضی
آثار ادبیات داستانی در ایران سرنوشت عجیبی
دارند. یا اصلاً کسی سال تا سال سراغشان نمیرود
و فقط وقتی درباره نویسندههایشان صحبت میشود
از این آثار هم نام برده میشود یا درست برعکس، میشوند
آثاری که یا در طول زمان یا همزمان چندین مترجم
میروند سراغشان و ترجمهشان میکنند. طبیعی
است که در روند چند ترجمهای نمیشود علاقه مترجم را به
اثر نادیده گرفت؛ حتی ممکن است اثر شانس آورده باشد و مترجمی
قابل آن را ترجمه کرده باشد، اما مترجم دیگری بخواهد آن
را دوباره ترجمه کند. در این
صورت مترجم بعدی بهتر است چیزی برای ارائه بیشتر
داشته باشد، مثلاً فارسی بهتر یا دستکم توضیحاتی
برای درک بهتر اثر. خانم دلوی
ویرجینیا وولف سرنوشت دسته دوم را در میان آثار
ترجمه شده ادبی در ایران دارد. یعنی در طول
زمان چندین مترجم به سراغش رفتهاند. البته جز پرویز داریوش
که چند دهه پیش رمان را ترجمه کرده است، سه ترجمه مهدی غبرایی،
خجسته کیهان و فرزانه طاهری از رمان خانم دلوی در
همین چند سال گذشته وارد بازار کتاب ایران شدهاند. خانم دلوی
ترجمه فرزانه طاهری را انتشارات نیلوفر منتشر کرده است.
طاهری شاید چندان مترجم پرکاری نباشد، از آن دسته
مترجمهایی که سالی یکی دو کتاب ترجمه
کنند، اما بهشدت در انتخاب آثاری که ترجمه میکند وسواس
دارد و معمولاً کتابهایی که ترجمه میکند بهسرعت
جای خودشان را بین مخاطبان باز میکنند _ چه کتابهایی
مثل درسهایی
از ادبیات روس که نمونهای از نقد نو محسوب
میشود و چه رمانها و مجموعهداستانهایی مثل کلیسای جامع نوشته ریموند
کارور. خانم طاهری
سه سال برای ترجمه رمان وقت گذاشته است و جز خود رمان، دو پیشگفتار
از دو چاپ مختلف، پیشگفتاری از ویرجینیا
وولف، زندگینامه وولف از زبان فرانک کرمود، گزیده کتابشناسی
و چند مطلب دیگر را هم ترجمه و به کتاب اضافه کرده است که در بهترین
حالت، درک نسبتاً جامعی برای خواننده از رمان فراهم میکند. خانم دلوی از زبان ویرجینیا
وولف
خانم دلوی
داستان یک روز از زندگی کلاریسا دلوی در روزی
تابستانی از ماه ژوئن در شهر لندن است. کلاریسا شب مهمانی
بزرگی داده و حالا برای خرید گل از خانه بیرون
آمده. داستان در
آن روز تابستان سال ۱۹۲۳ میگذرد، در
حالی که آدمها در خیابانها برای خودشان سرخوشاند
و از جنگ جهانی اول تنها خاطرهای در ذهن آدمها باقی
مانده. در واقع،
رمان هم داستان همان چیزهایی است که در اذهان آدمها
میگذرد. کلاریسا
حین گردش یکی از دوستان سابقاش را میبیند
که از هند برگشته است. دیدار دوباره او کلاریسا را به این
فکر میاندازد که آیا در انتخاب همسر اشتباه نکرده است؟
همسری که سرش به قرارها و جلسات خودش گرم است و وقت ندارد با او
غذا بخورد و همین طور دخترش الیزابت که دنبال ماجراجوییهای
خودش است و او مجبور است برای خودش بگردد و ترتیب کارهایش
را خودش به تنهایی بدهد. خانم دلوی
در واقع داستان چالشهای شخصی آدمها با خودشان است. این
که گذشتههایشان را مرور میکنند و خودشان را برای
اتفاقهای افتاده و نیفتاده سرزنش میکنند. مهمانی
خانم دلوی با موفقیت برگزار میشود، نخستوزیر
هم از راه میرسد و چه افتخاری از این بالاتر. اما
اواسط مهمانی، دکتر بردشاو خبر میدهد که یکی
از بیمارانش خودکشی کرده است، بیماری که در
جنگ حضور داشته، شاهد مرگ یکی از دوستانش بوده و تمام سالهای
بعد از جنگ را با خاطره این مرگ گذرانده. خبر خودکشی
از زبان دکتر بردشاو کلاریسا را عصبانی میکند: «مرگ
وسط مهمانی من سرک کشیده.» فکر میکند آنها قصد برهم
زدن مهمانی را دارند، اما بعد این خودکشی تا اعماق
وجودش را تکان میدهد. «مرگ نافرمانی
بود. مرگ تلاشی برای ارتباط بود؛ آدمها که احساس میکردند
رسیدن به مرکز، که بهشکلی اسرارآمیز از چنگشان میگریخت،
محال است؛ نزدیکی مایه دوری میشد؛ شور
و جذبه رنگ میباخت، آدم تنها بود. وصال در مرگ بود.» خانم ویرجینیا
وولف
ویرجینیا
وولف نه تنها در زمان خودش بلکه در این زمان نیز جزو بحثبرانگیزترین
زنان و نویسندگان دنیا بوده و هست. وولف در
کودکی به مدرسه نرفت. خودش میگوید هیچ شانسی
نداشته که با بچههای دیگر همبازی شود، قهر و آشتی
کند، فحش بدهد، حسودی کند. تنها کاری که میکرده این
بوده که وسط کتابهای پدرش بچرخد. اتفاقاتی
که در دوره کودکی و نوجوانی برای وولف افتاد باعث
شد چندین بار دچار افسردگیهای حاد و فروپاشیهای
عصبی شود. برادر ناتنیویرجینیا از او
سوء استفاده میکرد و وولف خاطرات غمباری از آن روزها دارد. مادرش در
نوجوانی ویرجینیا میمیرد و خواهر
ناتنیاش جای او را میگیرد که او هم دو سال
بعد از دنیا میرود. پدرش در اثر سرطان معده فوت میکند
و یکی، دو سال بعد هم برادر تنیاش. ویرجینیا
میماند و خواهری به اسم ونِسا که رد پایش را در بسیاری
از آثار وولف میتوان دید. همه این
خاطرات غمبار و افسردگیهای ناشی از آن، بعدها نقشی
کلیدی در زندگی خصوصی و حرفهای ویرجینیا
بازی میکنند. هم نقاط قوت کارهایش را تشکیل
میدهند هم تبدیل میشوند به پاشنۀ آشیل
خودش، زندگیاش و کارهایش. بسیاری
از نکاتی که وولف در آثارش به چالش کشیده است، از جمله زن،
فلسفه زندگی، تنهایی آدمها، مرگ، افسردگی و
پوچی باعث شده منتقدان فراوانی وولف را زنی برج عاجنشین
و بهقولی مرفه بیدرد بدانند که قدر و قیمت زندگی،
روابط و جامعهای را در آن زندگی میکرده ندانست و
بعد هم با خودکشی کردنش به همه دنیا دهنکجی کرد. اما یکی
از بزرگترین دستاوردهای وولف در مقام نویسنده این
بود: در زمانهای که مردان حرف غالب را در ادبیات میزدند،
وولف توانست جایی برای بیان تجربههای
زنانه پیدا کند و حتی نویسندههای مرد را به
سطحینگری در بازنویسی واقعیت متهم کند.
از دنیای زنان و داشتن حریمی خصوصی برای
زنان حرف بزند و یکسر دنیای مردانه را در مواجهه
با زنان به چالش بکشد. "هیچ
توجه کردهاید در طول سال چند کتاب درباره زنان نوشته میشود؟
هیچ توجه کردهاید چند تا از این کتابها را مردان
نوشتهاند؟ از این خبر دارید که، احتمالاً، شما زنها قابلبحثترین
موجودات عالم هستید؟" خانم دلوی/
ویرجینیا وولف/ ترجمه فرزانه طاهری/انتشارات
نیلوفر/ چاپ اول- ۱۳۸۸/ قیمت: ۸۵۰۰
تومان |