دریای ِ مازندران، داستانِ ِ دیگری پر از آب ِچشم

شیرین طبیب زاده

 

 

سالهاست که هنوز از غم ِ یک مصیبت ملی در نیامده گرفتار ِ مصیبت  دیگری میشویم، سالهاست چنین است و گوئی داستان ِ هفت سال قحطی و هفت سال فراوانی دیگر مصداقی ندارد یا لا اقل برای ِ ما ندارد.   ما نیز عادت کرده ایم  و معمولا پس از کمی تقلا و تلاش و تعدادی مقاله، آتش ِ ما ن  فروکش میکند و تسلیم میشویم تا دسته گل بعدی این نظام ِ بیقوارۀ بی عرضۀ پرمدعای ِ بمعنای کلمه غاصب.  هنوز داستان ِ سد ِ سیوند و تنگه بلاغی،.... حل نشده دچار حاتم بخشی حکومت ملایان در مورد ِ دریای مازندران شده ایم.

 

اما  داستان ِ دریای ِ مازندران داستان ِ دیگریست پر از آب ِ چشم و مسئله ایست بسیار بسیار مهم........میدانیم که این دریا با قراردادهای ِ سالهای 1921 و 1940 بین ایران و اتحاد ِجماهیر ِ شوری/روسیه بطور ِ مساوی تقسیم شد.  اگرچه که در تمام ِ این سالها این همسایۀ بی پرنسیب ِ زبان نفهم آب زیر کاه  که جهانی را گه گاه بدون لشگر کشی بآتش میکشد و همیشه هم بقول معروف قسر در میرود،  آنچه که خواست با زنده و مردۀ این دریا کرد و برای ِ سالیان ِ متمادی از جانداران ِ آن بحد ِ وفور استفاده کرد ومنابعش را در اولین فرصت  خورد و برد و زباله های شیمیائی و غیر شیمیائیش را بدرون دریا ریخت و آب دریا را بصورت نیمه مسموم درآورد اما هیچگاه علنا و قانونان مالک الرقاب نبود وجرات نکرد که زیر ِ قرار دادهایش بزند.  در این سالها صید انواع ماهی بخصوص ماهی استروژن بقدری سرسام آورد شد که سازمان محیط زیست جهانی بناچار بارها صید این ماهی را ممنوع اعلام کرد ولی سود ِ فروش خاویار بقدری بالا بوده که همیشه راهی برای فرار از این ممنوعیت با رشوه دادنهای ِ دائمی ادامه یافت.    بقای ِ  ماهی سفید و خوک دریائی مخصوص دریای ِ مازندران نیز به روایت ِ سازمان محیط زیست در اثر صید بی رویه بشد ت بمخاطره افتاده است ( تعداد خوک دریائی مخصوص ِ این دریا از 1.5  ملیون حدود 100 سال پیش به 400،000 تقلیل یافته است. )

 

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر ِ شوروی، ایران و روسیه اعلام کردند که به قراردادهای قبلی پای بند خواهند بود و ایالتهای جدا شده از سرزمین اصلی که اکثرا زمانی متعلق به ایران بودند و حکومت ِ بی کفایت ِ قاجار به لطف ِ آخوندها آنها را از دست داد نیز در بیانیه آلماتی در21 دسامبر 1991، که توسط همه این کشورها  امضاء شد، احترام به کلیه تعهدات بین المللی شوروی سابق را تضمین کردند.   اما ظاهرا بعدها  - شاید هم بتشویق ِ خود روسها    کاملا تغییر جهت دادند و هریک از این کشورها در سالهای بعد سعی بر این داشته است  که هر جور است سهم ِ ایران را بخورد ودرنتیجه سهم ایران درحال ِ حاضر  به چیزی در حدود  %13 و بروایتی 7% و شاید هم کمتر  تقلیل یافته است.

 

آذربایجان، ترکمنستان و قزاقستان پیشنهادشان این بوده است که هر کشوری به نسبت درازای ِ سواحلی که با  دریای ِ خزر دارد سهم ببرد و خط ِ مرزی آن مانند خطوطِ مرزی بین المللی  تلقی شده و حافظ ِ منافع ِ فراوان ِ زیر ِ زمینی آ ن برای ِ آن کشور ِ بخصوص باشد. روسها پیشنهادشان این بوده است که منابع زیر ِ زمینی این دریا به نسبت ِ وسعت ِ سواحل کشورهای ِ پیرامون ِآن  تقسیم بندی بشوند اما ماهی گیری به نسبت ِ مساوی بین پنج کشور تقسیم بشود.  ایران که سواحلش بدریا از همه کمتر است  راضی شده است که به هر کشوری یک پنجم  (5/1 )  ازهمه چیز برسداما  تا این ساعت حتی  این تقاضا نیز با بی اعتنائی چهار کشور دیگر روبرو شده است.

 

در حال حاضر روسها و قزاقها قسمتهای ِ شمال را به نسبت درازای ِ سواحل کشورهایشان همانطوریکه در بالا گفته شد بین ِ خودقسمت کرده اندو همۀ منابع ِ ّآن سامان بین ِ آندو به نسبت تقسیم میشود.  روسها و آذریها نیز به چنین توافقی رسید ه اند.  قزاقها و آذریها نیز بهمین ترتیب.  موقعیت ٍ ترکمنستان هنور مشخص نیست.  ایران این تقسیم بندیها را به رسمیت نشناخته است و به همان یک پنجم برای ِهریک از پنج کشور اصرار میورزد ولی از آنجائیکه ایران مرز مشترکی با روسیه و قراقستان ندارد، نظریاتش نا دیده گرفته میشودو فقط گهگاه با آذربایجان در گیریهای مختصر و بی نتیجه ای داشته است و بس.  معلوم نیست این حاتم بخشی هر کشور 5/1 و عدول از سهم 2/1 برای ایران و روسیه بطور مساوی از طرف  جمهوری اسلامی به چه دلیل و با چه  مجوزی است.  چرا روسیه از سهم ِ ما به سرزمینهای تازه استقلال یافته اش حاتم بخشی میکند.     

 

بدیهی است رژیم تهران در این شرایط ِ وانفسا که از هر طرف مورد تحریم و حمله قرار دارد بهیچ طریقی میلیِ برنجاندن حامی درجۀ یک خود ندارد و مسئله دارد با تعارف و من بمیرم و تو به ضرر ایران پیش میرودِ.   در آن زمانی که امریکای بی تجربه در مسائل جهانی به خیال خود با کمر بند ِ سبز اسلامی خیال مهار کردن پیشرفتهای اتحاد جماهیر شوری را داشت کی میتوانست تصور کند که چنین دوستی ِ جانانه ای بین اسلامی ترین کشور ِ منطقه با روسیه ایجاد شود.

 

گردانندۀ همۀ این سناریوها طبعا  روسها هستند که با حیله و تزویر بنفع ِ خود برنامه ریزی میکنند و خردخرد بخورد 4 کشور دیگر میدهند و مخصوصا بنحوی که سر و صدای زیادی نکند که غرب را بوحشت و عکس العمل وادارد.  آقای پوتین تمام آرزوهای ِ به ثمر نرسیدۀ اسلافش را دانه دانه و خیلی ماهرانه به منصۀ ظهورمیرساند و جمهوری اسلامی و آقای احمدی نژاد که  مرتب در آغوش  رهبران کشورهای ِ کمونیستی مهر ومجبت افاضه میکند فکر میکنند که واقعا اینها به خود ِ جمهوری اسلامی علاقمند هستند و عاشق چشم و ابروی رئیس جمهور ماجراجوی آنند و غافلند ( صد البته چندان  هم غافل نیستند و خوب میدانند ولی ملایان برای ماندگاری بهر دریوزگی طبعا تن مید هند )  که داستان چیز دیگری است و مدتهاست که روسها ا ز ایران برای مصاف با امریکا و در جهت منافع ِ خود سوء استفاده کرده اند و میکنند.

 

ماحصل اینکه روسها پس از فروپاشی بزرگترین سهم نیروی ِ دریائی را نصیب خود کرده اند و با این نیرو قادرند آنچه میخواهند داشته باشند و اگر لازم شد از طریق نظامی به انچه که میخواهند خواهند رسید.  اما در اینجا  مسئله فقط  مسئلۀ یک دریاچه نیست، مسئله بر سر منابع دریائی بی نظیر ِ آنست، ثروتی هنگفت که متعلق به نسلهای ِ آیندۀ ایران است. سکوت در اینمورد گناهی است نا بخشودنی.

 

  در حال حاضر صحبت بر سر امکان ِ استخراج ِ 1.6 ملیون بشکه در روز است .  اگرچه که هنوز باین حد از استخراج نرسیده اند  اما بزودی خواهند رسید یعنی  بعد از خاورمیانه بیشترین و طبق بیش بینی های جدید تا سال 2010 این رغم به سه برابر افزایش خواهد یافت.  مضا فا اینکه روسیه با این قدرت استخراج از نظر اقتصادی در موقعیتی قرار خواهد گرفت که دیگر فلک جلودار آن نخواهد بود.   بهره برداری از این منابع میتواند در آیندۀ نه چندان دور روسیه را در موقعیت بی نظیری در جهان قرار دهد وشاید درک ِ همین واقعیت موجب شد که آقای بوش متعاقب ِ مسافرت پوتین بایران  ضمن سخنانش امکان بوقوع پیوستن جنگ ِ سوم جهانی را  بصورت مبهم و گذرا، مطرح کرد.  غرب اینرا خوب میداند، بمب اتم در دست آخوندها مهم هست اما ابر قدرت ِ بدون منازع شدن روسها نیز بشدت فکر امریکائیان و بعضی از کشورهای ِاروپائی را بخود مشغول کرده است لیکن نه برای ِ ما بلکه برای ِ منافع ِ خودشان.  

 

   ما نیز میتوانیم در آینده موقعیت بی نظیری داشته باشیم اگر فقط آنچه که حقمان است نصیبمان بشود و منافعمان یک بار ِ دیگر فدای اشتهای تمام نشدنی ملاها برای ماندگاری خود و کمک به گروههای مختلف  نشودو اگر بالاخره یاد بگیریم و کمی هم از آن عرق ملی و احساسات ضد استعماریمان را این بار نثار  روسیه کنیم.   بیاد بیاوریم که 3/1 خاک ایران را روسیه از ایران جدا کرد نه امریکا، هزاران ایرانی بی گناه در راه  اید ه ائولوژیشان در استپ های روسیه و سیاهچالهای سیبری در روسیه جان سپردند نه در امریکا، روسیه اجناس بنجلش را و هواپیماهای قراضه اش را بایران فروخته است و میفروشد نه امریکا، روسیه ملیونها دلار از ایران برای راکتور بوشهر تلکه کرده است و میکند و بی نتیجه و با کلاهی گشاد بر سر آخوندها آنرا رها کرده است و طلبکار هم هست،  نه امریکا.

 

  منظور طرفداری از امریکا نیست که سر و ته یک کرباسند و د موکراسی خواهی غربیها هم فقط برا ی خودشان است و نه دیگران.  اما امریکا با سیستم لخت و عریانش دستش بمقدار زیاد باز است و سیاستهایش در همۀ زمانها انقدر در جهان و در داخل ِ خود امریکا مورد مخالفت قرار میگیرد که دیگر بقول معروف اظهر من الشمس است ، این روسیه است که همه کار میکند و همه جا هست اما کسی صحبتش را هم نمیکند.  هیچگاه از وطن دوستان ِ ضد استعمار و استثمارتان شنیده اید که روسها را به جهت جولانهای سالیان درازشان به قیمت تمامیت ارضی کشورمان و باج گیریهای ِ سالهای اخیرشان  حتی بطور ملایم محکوم کنند؟ کمونیستهای وطنی، مارکسیستهای وطنی چگونه است که انقدر به غرب که میرسد زبانشان دراز است  و بروسیه که میرسد مهر سکوت برلب میگذارند؟  بسیاری از آنان  علنا روسها را در همه جا تائید میکنند. این بی انصافی ِ محض است، این یک بام و دو هواست.   28 سال است که امریکائیها دیگر در ایران نیستند ، اما روسها هستند.  روسها در ایران  هزاران باصطلاح کارشناس و در حقیقت جاسوس دارند و مشاورین ملایان هستند و ما کاملا چشممان را بسته ایم و حد اکثر حتی اگر ایران دوست هم باشیم میگوئیم " انشاله گربه است."  دیگر این روسها چگونه بایستی دشمنیشان را به بهانۀ رودر روئی با امریکا با هر آنچه که برای ِ کشورما خوب است نشان بدهند تا ما بفهیم و اگر فهمیدیم خو د را بکوچۀ علی چپ نزنیم. 

 

داستانی است پر از آب چشم، چگونه میتوان اینگونه منافع آب  و خاک خود و آیندۀ فرزندان آن آب و خاک را فدای ِ ایده ئو لوژی خود کرد؟ من که ماند ه ام.    فکر میکنم، در  این وانفسا،  وظیفۀ فردفرد ِ عاشقان ِ ایران است که بهر شکلی که ممکنست از خود حرکتی نشان بدهند و نگذارند یک بار دیگر این همسایۀ مزور و طماع کلاه گشاد ِ دیگری بر سر ِ ما بگذارد.  این وظیفۀ ماست، غفلت از این مهم روسیاهی بزرگی خواهد بود در مقابل ِ آیندگان.