May 2008
|
ایرانی
تبارها
در چین به كوشش سرور
مهرداد
گستره
تباری و فرهنگی
ایران تنها
محدود به مرزهای
جغرافیایی
ایران کنونی
و حتا آنسوتر
نیست و هم تبارهای
ایرانی در گستره
ای بسیار دورتر
از ایران کنونی
با دشواری های
فراوان به زندگی
خود ادامه می
دهند.از جمله
اینان گروهی
از باشندگان(ساکنان)
ایرانی تبار
پارسی گوی بخش
های باختری(غربی)
چین هستند.
گرچه
روابط تاریخی،
سیاسی، فرهنگی
همواره بین
ایران و چین
وجود داشته
و گاه برخوردهایی
نظامی در درازای
تاریخ رخ داده
است اما آن چه
که به آن می پردازیم
زندگی گروهی
از ایرانیان
است که در استان
"سین کیانگ"
چین زندگی می
کنند. بخش باختری
چین با تاجیکستان،افغانستان،کشمیر(هند
و پاکستان)،قرقیزستان
و قزاقستان
هم مرز است و
بخش سین کیانگ
بیشترین مرز
را با تاجیکستان
و افغانستان
دارد. بیشتر
مردم این استان
مسلمان هستند
و فرهنگ و آیین
های ایرانی
هنوز در آنجا
رواج بسیار
دارد و گروهی
زیادی از مردم
به زبان پارسی
سخن می گویند
و زیر فشارهای
سنگین حکومت
کمونیستی دلبستگی
فراوانی به
فرهنگ خود داشته
و تلاش زیادی
برای پاسداشت
آنچه از نیاکانشان
به ایشان رسیده
است ،دارند. آنچه
که در زیر می
آید چکیده ای
از جستار آقای
قادربایف از
انستیتوی خاور
شناسی آکادمی
علوم روس است.بایسته
است یادآوی
شود بیشتر این
گزارش ها متعلق
به واپسین سال
های سده ی نوزدهم
و آغاز سده ی
بیستم می باشد
و همچنین گمان
می رود که حاکمیت
کمونیستی چین
آمارها و گزارش
های دقیقی نسبت
به این بخش و
فرهنگ ایرانی
مردمان آن سامان
ارایه نمی دهد
و این آمارها
و گزارش ها مربوط
به سال های بسیار
دور است(نزدیک
به سد سال پیش
که روش های آمارگیری
امروزی رایج
نبوده و گزارشگران
به صورت ابتدایی
و با حدس و گمان
به گردآوری
داده ها پرداخته
اند) .بایسته
است که هم میهنان
و دوست داران
فرهنگ وتمدن
کهن و درخشان
ایران زمین
با تیزنگری
این نوشتار
را بخوانند
تا نسبت به وابستگان
فرهنگی و نژادی
خویش که ما پان
ایرانیست ها
پیاپی از آن
سخن گفته و در
پی نزدیکی آنها
هستیم آشنا
گردیده و اگر
در این زمینه
داده هایی دارند
ما را نیز آگاه
سازند. زبان
فارسی نه تنها
زبان فرهنگی
بلکه زبان دینی
نیز بود و بر
زبان عربی برتری
داشته و همچنان
دارد و اثر آنچنان
زیادی از زبان
عربی در آن منطه
دیده نمی شود.آثار
این نفوذ بسیار
آشکار است . برای
نمونه بخش ضمیمه
ی فرهنگ واژه
های زبان اُیغور
کنونی ، از زبان
فارسی اقتباس
شده است که انتقال
دهندگان آن
از گروه های
غیر چینی منطقه
خود مختار سین
کیانگ- اُیغور
هستند. *** جمعیت
ایرانی – چینی
در چین به شکل
گسترده ای با
اقوام پامیری
شناسانده می
شود. "ساری
کول سام"ها،
"واهان سام"ها
، "عِنیا"ها،"
پاهپو"ها،"تاجیک"ها،
نژادهای باستانی
بومی در منطقه
چین، واقع در
بخش خاوری(شرقی)
آسیای میانه
اند.هم اکنون
آنها در جنوب
باختری منطقه
خود مختار "سین
کیانگ" در چین
و در جوار کوههای
"پامیر" و "تیان
شان" روزگار
می گذرانند.
تا آنجا که پردازشِ
داده های مردم
شناسی،تاریخی
و زبان شناسی
به ما اجازه
می دهد ساکنان
تیره های خاوریِ
نژادِ ایرانی،
هزاره نخست
پیش از میلاد(بیش
از سه هزار سال
پیش)در این بخش
ساکن شده و تا
سده ی چهارم
هجری خورشیدی،
ایرانی زبان
بودند. "اُیغورها"
با یورش به این
بخش، زبان ترکی
را به آنها تحمیل
نمودند. پس از
فروپاشی حکومت
طایفه ای شان
در "آرخون مغولستان"(سال
218 خورشیدی) مجبور
به کوچ شده و
در دهه های پس
از فروپاشی،
به این بخش یورش
های سنگینی
بردند.اُیغورها
پس از زدوخوردها
و جنگ های خونین
فراوان، گروه
های ایرانی
را در خود حل
کرده و زبان
خود را به آنان
تحمیل نمودند
اما خود ایشان
نیز با پذیرش
فرهنگ و تمدن
اقوم ایرانی
که بسیار پیش
از آنان از باشندگان(ساکنین)
آنجا بودند
دستخوش دگرگونی
های فرهنگی
و زبانی ژرفی
شدند. در
زمان شاهنشاهی
ساسانیان مهاجرت
گروهی از سُغدیان
ایرانی زبان
به خاور(شرق)
و چین آغاز شد،
در ساحل جنوبی
دریاچه "لاب
نور"، در مسیر
جاده ابریشم
چهار شهر بنیان
نهاده شد که
در میان آنها
شهرهای پرآوازه
ی "پوتایوچِن"
و"اِنگور" قرار
دارد. گروه های
پرجمعیت سغدی
در درون چین
و در پایتخت
های آن "چان
آنی" و "لویان"
نیز بودند. تعداد
زیادی از سغدیان
در این کشور
به قله های نیرومندی
و قدرت ،دارایی
و پرآوازگی
رسیدند و در
تاریخ فرهنگ
چین زمان"یوآن"
و زمان "تان"در
سده های نخست
تا پنجم هجری
خورشیدی نفوذ
درخور توجهی
یافتند.در زمان چیرگی
مغول های غارتگر
وتمدن سوز در
چین ،زبان فارسی
همراه زبان
های مغولی و
چینی زبان رسمی
چین شد. بخش سین
کیانگ- اُیغور
در جمهوری خلق
چین نیز خود
بر اثر نفوذ
آیین های ایرانی
بوجود آمد زیرا
در خاور جهان
اسلام که این
منطقه نیز بخشی
از آن بود "ساری کول"ها
با اصالت ایرانی،
یگانه ملیت
پامیری هستند
که فقط در محدوده
ی سرزمین چین
زندگی می کرده
اند. آنها در
راستای رودخانه
ی ساری کول (تاشکورخان)
اقامت گزیدند.گزارشی
از پژوهش های
علمی ابتدایی
درباره آنها
در پایان سده
ی نوزدهم میلادی
به دست آمده
و بر پایه این
گزارش ها کار
اصلی آنها کشاورزی
در بلندی های
کوهساران ،پرورش
اسب، گاو، گوسفند،
شتر و بز بوده
است. امروزه
تعداد آنها
را تا بیش از
20.000 نفر تخمین
زده اند. تاجیک
ها نیز در "ساری
کول" زندگی
می کنند و شیعه
اسماعیلی هستند.همچنین
در منطقه خود
مختار سین کیانگ-
اُیغور بیش
از 5000 "واهانس"
ایرانی نژاد
در همسایگی
مرزهای چین
و تاجیکستان
و افغانستان
زندگی می کنند.آنها
نیز شیعه اسماعیلی
اند و دامداران
بلندی های کوهساران
و پرورش دهندگان
گوسفند هستند.بر
اساس گزارش
هایی از سده
ی نوزدهم گروه
دیگری از ایرانی
زبان ها به نام"پاهپو"
در کوه های جنوب
باختری "کاشغاری"(کاشغَر)
زندگی می کردند
که آنها نیز
از دیدگاه نظام
زندگی به "ساری
کول"ها و "واهانس"ها
نزدیک اند.در
آغاز سده ی بیستم
میلادی تعداد
آنهارا بیش
از 8.000 تخمین زده
اند اما هم اکنون
آمار روشنی
از آنها وجود
ندارد. "عِنیا"ها
گروه دیگر ایرانی
از زبانان هستند
و جمعیت بخش
جنوبی "تیان-
شان" و گذرگاه
های "خوکان"
را تشکیل می
دهند که اُیغورها
آنها را "آدال"
سدا می زنند.
شوربختانه
آماری در مورد
تعداد این جمعیت
وجود ندارد.بنابر
باورشان ،نیاکان
آنها از زمانی
که از ایران
به آنجا کوچ
کرده اند همواره
به کشاورزی،باغداری،دامپروری
و صنایع دستی
مشغول بوده
اند.گزارش هایی
وجود دارد که
اینان نیز خود
را از فزندان
شیعیان ایرانی(
احتمالاً اسماعیلیه)
می دانند. نوشته شده در
پنجشنبه پانزدهم
فروردین 1387 به
دست مزدک تریبون
آزاد پان ایرانیست
در خوزستان
|