سالي كه گذشت؛ و هنرمنداني كه از جمع
زمينيان جدا شدند
"... نه، ميدانم همهاش
بهانه است، او جان مرا ميخواهد؛ عشق و شفقت هم بهانه است، او حضور مرا ميخواهد؛
حضور كامل مرا ميخواهد. صداي آب رودخانه، سبزي درختان، لطف بهار هم بهانه است؛
او حضور مداوم مرا ميخواهد؛ ترانه و تصوير همهاش بهانه است، تا جان مرا تا
قطره آخر بمكد و بيخويشي در رگهايم جاري كند." به گزارش
خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، گمان كرديم كه ديگر تمام شد؛ سال 85
هم با همهي تلخ كاميهايي كه در غم مرگ هنرمندان از دسترفته داشتيم تمام شده
است. گمان كرديم امسال چون سالهاي پيش اگرچه سال پرمرگ و تلخي در هنر بوده، اما
پروندهي مرگش در حال بسته شدن است كه يكباره خبر مرگ رسول ملاقليپور شوك
ديگري وارد كرد و همه را در حيرت تقدير مرگ نشاند. سال 85 با
مخابرهي خبر درگذشت پير مجسمههاي سنگي ايران آغاز شد و به هجرت صداي ماندگار
خسرو شايگان در سينما رسيد. خبر درگذشت
استاد علياكبر صنعتي - پيشكسوت مجسمهسازي ايران – نخستين خبر هجرت سال بود. او 13
فروردين ماه در جان مجسمههايش دميد. اين استاد مجسمهساز و چهرهي ماندگار و
افتخار فرهنگ و هنر ايراني، در آستانه 90 سالگي و در شرايطي كه بيش از يك سال
بود كه به عارضه شديد مغزي دچار شده و توان حركتي و كلامي خود را از دست داده
بود و شبانه روز تحت نظر پزشكان قرار داشت، درگذشت. صنعتي و آثارش را بخشي از
روند تحول مجسمهسازي معاصر ايران ميدانند. اما معمار
پركاري كه وي را به واسطهي كارهايش، مارسل دوشان ايرانش ميخواندند، سيدهادي ميرميران، پس از گذران يك هفته بيهوشي، 30 فروردين در بيمارستاني در آلمان
درگذشت. اين هنرمند معمار و شهرساز كه از 16 فروردينماه به آلمان سفر كرده بود
تا از ناحيهي ستون فقرات مورد عمل جراحي قرار گيرد، در فرانكفورت درگذشت. ميرميران مشاور
مادر شهر بم - پس از زلزله - بود، تا روزهاي آخر طرح توسعه بارگاه شاهچراغ
روي ميز كارش پهن ميشد و بازسازي محوطه ارگ كريمخاني شيراز را در دست
كار داشت. او 36 سال زندگي حرفهيي خود را پس از فراغت از تحصيل در دانشگاه
تهران، براي تدريس معماري در دانشگاههاي علم و صنعت ايران، شيراز، همدان
و تهران و طراحي و اجراي پروژههاي صنعتي و معماري صرف كرده بود و بهرغم
سالها بيماري، محل زندگياش را در همان اتاق كارش انتخاب كرده و تا
روزهاي آخر حياتش به مديرت اجرايي و طراحي معماري و شهرسازي مشغول بود.
ازجمله فعاليتهاي
او، به ارايهي طرحهايي چون طراحي مجموعهي بهارستان واقع در ميدان بهارستان
تهران، ساختمان كانون وكلاي دادگستري مركز، سركنسولگري ايران در فرانكفورت و
نيز طرح احياي مجموعهي كريمخان ميتوان اشاره كرد. ميرميران آخرين نشان
افتخارش را از دستان سيدمحمد خاتمي گرفته بود. همين ماه
گشتاسبي در ميان كتابهاي مستند جاودانه شد. منيژه گشتاسبي با تخلص
بهاره، طراح و سرپرست كتابخانه سينمايي مركز گسترش سينماي مستند و تجربي بود و
فروردين ماه امسال با تصادفي به كما رفت و در بيمارستان رسالت تهران درگذشت. او كه يكي از
بانوان شعر و ادب ايران بود، با آثاري ماندگار در نشريات و با كتابهايي چون
"زنان هميشه" كه گزيدهاي از پنجاه سال شعر و ادب معاصر ايران است به
هميشه پيوست. گشتاسبي در اعتلاي پنجاه كتابخانهي سينمايي در شهرستانهاي كشور
همواره تلاش چشمگيري داشته است. حسين كسبيان، هنرمند پيشكسوت تئاتر، سينما و تلويزيون هم در آستانه 73 سالگي بهخاطر
بيماري نسبتا طولانياش نيمهي ارديبهشتماه در گذشت. او فعاليتهاي تئاتري و
ادبي خود را از سال 1331 آغاز كرده بود و يك سال بعد از آن وارد هنرستان
هنرپيشگي شد. سال 1337 با عنوان رييس دبيرخانهي موزهها و وزارت فرهنگ و هنر
استخدام شد و دو سال بعد كه گروه تئاتر هنر ملي به سرپرستي عباس جوانمرد تاسيس
شد جزو هيات مديرهي آن گروه بود. كسبيان اولين
كار جدي خود را در سال 1332 با عنوان "پنجه" در دانشكده ادبيات اجرا
كرد و پس از آن درنمايش «هياهوي بسيار براي هيچ" به كارگرداني مصطفي اسكويي
بهعنوان نقش اول بههمراه عزتالله انتظامي ايفاي نقش كرد. اين هنرمند تا
بعد از انقلاب اسلامي همچنان مدير گروه هنر ملي بود و به فعاليتهاي تئاتري خود
ادامه ميداد، اما در كنار آن در چند فيلم و سريال نيز حضور داشت. از جمله ميتوان
به اولين فيلم او با عنوان تجاوز در سال 1339 اشاره كرد. در سال 1347 نيز در
سريال "سمك عيار" بازي و در سال 1344 گروه تئاتر "25
شهريور" را تاسيس كرد. عباس جوانمرد، عزتالله انتظامي، علي نصيريان و ...
نيز عضو اين گروه بودند و به همراه گروه ديگري كه داوود رشيدي، محمدعلي جعفري،
علي نصيريان و ... در آن حضور داشتند، هر كدام يك ماه برنامه اجرا ميكردند.
كسبيان تا سال 1360 به فعاليت تئاترياش ادامه داد و تئاتر "الموت"
آخرين بازياش بود. در همين روزهاي
دومين ماه بهار، كماي هشتماههي پوپك گلدره تمام شد. او كه در پي
سانحه تصادف رانندگي به اغما رفته بود، در سن 34 سالگي درگذشت. اين بازيگر
سينما و تلويزيون كه در فيلمهايي چون موج مرده، دنياي شيرين دريا، سيندرلا، آخر
بازي، مرواريد سرخ به ايفاي نقش پرداخته است، آخرين بازي نيمهكارشهاش در سريال
نرگس در ذهن مردم ايران ماندگار شد. با پايان فصل
بهار حسين معتمدي، عكاس با سابقهي ورزشي شكار لحظه شد. او عكاس
باسابقهي مجلهي دنياي ورزش و كارمند روزنامه اطلاعات بود كه سرانجام پس از سالها
دست و پنجه نرم كردن با بيماري MS و سرطان كبد، دارفاني را وداع گفت. او سالها
شكارچي لحظهها بود و بسياري از قهرمانان با عكاسهاي او چهره شدند. بيستوششم
تيرماه نيز سودابه اسكويي به پدر و مادرهنرمندش پيوست. اين هنرمند
تئاتر كه به بيماري سرطان استخوان مبتلا بود، در سن 56 سالگي و در حالي كه
خانواده او به ملاقاتش رفته بودند، درگذشت. اسكويي از
كودكي بازيگري تئاتر را آموخت و در نمايشهاي بسياري از جمله "خانه برنارد
آلبا"، "در اعماق" و ... به ايفاي نقش پرداخت. پس از آن، همكاري
خود را با گروه تئاتر "پياده" آغاز كرد و نمايشهاي بسياري را اجرا
كرد. او بعدها به روسيه رفت و در آنجا دكتراي تئاتر گرفت و پنج سال پيش به ايران
بازگشت. اسكويي بعد از بازگشت به ايران، هرگز فرصتي براي اجراي نمايش پيدا نكرد
و از حدود يك سال پيش دچار بيماري سرطان استخوان شد. جعفر بزرگي، بازيگر سينما، تلويزيون و تئاتر، در سن 90 سالگي، پنجم مرداد
دارفاني را وداع گفت. بزرگي از قديميترين
بازيگران تئاتر، سينما و تلويزيون ايران بود. اين هنرمند، صداي دلنشيني هم داشت،
از سال 1318 تا 1327 روزهاي جمعه، نيم ساعت در راديو خوانندگي ميكرد كه آهنگ
معروف و به يادماندني «مرغ سحر» يكي از آنهاست. او مجري تلويزيون هم بوده است.
برنامه موفق و پربيننده، "سالمندان"، يكي از كارهاي زيباي او بود. سگ كشي، شور
عشق، درخت گلابي، سفر شبانه ماه و خورشيد، خسوف، ديگه چه خبر، مدرسه پيرمردها،
افسانه آه، بچههاي طلاق، از جمله فيلمهايي بود كه آن زندهياد در آنها يازي
كرد. حميد رخشاني - تهيهكننده
و كارگردان سينما 21 همين ماه در تهران، پرواز را بهخاطر سپرد. او متولد سال
1335 تهران، فرزند رضا رخشاني - بازيگر پيشكسوت تئاتر و سينما - و فارغ التحصيل
مدرسهي علوم بانكي ايران بود كه فعاليت سينمايي خود را با فيلم كوتاه در سال
1354 و از سال 1364 ساخت فيلم بلند را آغاز كرد. رخشاني ساخت
فيلمهاي "راه دوم"، "شب بيستونهم"، "پرواز را بهخاطر
بسپار"، "اعادهي امنيت" و "مونس" را در كارنامهاش
ثبت كرده است. او همچنين مدير مجله "ديلماج" و موسسهي كارگاه آفرينشهاي
هنري "رخش" بود. با پايان
تابستان هم بانوي تصويرگر نامي ايران به كودكيهايش پيوست. ژانت ميخاييلي، تصويرگر 71 سالهي كتاب كودك و نوجوان، به خاطر ابتلا به قانقاريا
درگذشت. او بيش از 30 سال
كتابهاي كودك و نوجوان را تصويرگري كرد؛ او طراحي مجلات "رشد" از سالهاي47
تا 74 و كتابهاي درسي و پيكهاي نوروزي را بهعهده داشته است. "سه قدم
دورتر از مادر"، "صد دانه ياقوت"، "زيباتر از بهار"،
"صداي ساز ميآيد" و "جشن جوانهها" ازجمله كتابهايي بهشمار
ميروند كه ميخاييلي تصويرگري كرده است. وي همچنين بهعنوان تصويرگر منتخب
دوسالانهي تصويرگري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي شد و نامزد سالجاري
جايزهي معتبر ادبي آستريد ليندگرن در سوئد بود. همين ماه، عباس سرمدي -
نويسنده، شاعر و پژوهشگر هنرهاي سنتي – در سن 67 سالگي و بر اثر سكته مغزي
درگذشت. او متولد سال
1318 گلپايگان است و از شاخصترين آثارش به "دانشنامهي بزرگ هنرمندان
ايران و جهان اسلام" ميتوان اشاره كرد. كتاب "رسام عربزاده؛ بدايعنگار
فرش ايران" هم از ديگر نوشتههايش است. وي چند مجموعهي
شعر از جمله "شورستان" و "شعر اصفهان و گلپايگان"، چند
نمايشنامه از جمله "غمنامهي فرود" و "تهمينه، نوشدارو پس از
خنجر" را هم از خود برجاي گذاشته است. سرمدي همچنين
چند داستان شاهنامه را شامل "سياوش"، "زال و رودابه" و
"هنگامهي كوه هماوند" به نثر بازنويسي كرده كه ازسوي انجمن خوشنويسان
ايران بهچاپ رسيده است. پاييز سال 85
خبر درگذشت مدير موزهي سينما اهالي اين حرفه و هنر را در بهت فرو برد. مهندس مهدي سليمي، مديرعامل موزه سينما و قائم مقام معاونت اداري و مالي سازمان صدا و
سيما، بر اثر ايست قلبي 26 مهرماه درگذشت. سليمي با بيش
از 27 سال فعاليت در مديريت فرهنگي كشور، در سابقهي مديريتياش بهعنوان قائم
مقام مركز آموزش فيلمسازي، قائم مقام معاونت امور سينمايي، عضو هيات امنا و از
بنيانگذاران موسسهي سينما شهر، 19 دوره عضويت شوراي سياستگذاري جشنواره فيلم
فجر و مديرعامل موسسه توسعه سياحتي كيش، ثبت شده بود. وي طي سالهاي
اخير مديرعامل موزه سينما و همچنين طي چند ماه گذشته بهعنوان قائم مقام معاونت
اداري و مالي سازمان صدا و سيما مشغول بهكار بود. چهار روز بعد
خبر درگذشت نرسي گرگيا، بازيگر سينما و تلويزيون ايران، در سن
68 سالگي بر اثر عارضه قلبي مخابره شد. اين بازيگر
فقيد در سال 1341 و بازي در فيلم "زمين تلخ" وارد سينما شد و با حضور
در فيلمهايي همچون "ببر كوهستان"، "عشق هرگز"، "الماس
33" ،" كشتي نوح" و "شب فرشتگان" از بازيگران پركار
سينما در قبل انقلاب اسلامي محسوب ميشود. وي در بعد از انقلاب با فيلم
"تيغ و ابريشم" فعاليت خود را بار ديگر آغاز و تا فيلم اخيرش
"آتش بس" بهطور مستمر در سينما حضور داشت. فيلمهاي سينمايي
"تشكيلات"، "سرب"، "اعاده امنيت"،
"افعي"، "گريز"، "بندر مه آلود"، "تبعيديها"،"گالان"،
"چاوش"، "پرستار شب"، "هي جو"، "دندان
مار"،"چاوش"، "آنها هيچكس را دوست ندارند"،
"آشيانه مهر"، "پادرزهر"، "حامي"،
"دشمن"، "گارد ويژه"، "گريز از مرگ"،
"قانون" و "مجروح جنگي" از جمله فيلمهايي هستند كه گرگيا
در آنها، به ايفاي نقش پرداخته است. آخرين حضور
زندهياد "گرگيا" بازي در سريال "اگر عشق نبوده" است كه
تصويربرداريش چندي قبل به پايان رسيد. دوم آبان سالي
كه گذشت با مرگ پرويز ملكزاده - فيلمبردار سينماي ايران - بهدليل سرطان در يكي از بيمارستانهاي
تهران همراه بود. او متولد 1323 بود و كارش را در سينما با دستياري فيلمبرداري
در سال 1348 آغاز كرد. فيلمبرداري فيلمهاي " دست شيطان "، "مرگ
سفيد"، "دخترك كنار مرداب "، "بهترين باباي دنيا" ،
"راز خنجر و مستاجر" ، "من و شعر" و...از جمله كارهاي او
محسوب ميشوند. همين روزها بود
كه عكاس ديگري كه در قاب تصوير جاودانه شد. صمد قاسمي - هنرمند عكاس
پيشكسوت نيز آبان ماه امسال به علت سكتهي قلبي، در سن 71سالگي هفتم آبان در
محل كارش - فتو پرس - درگذشت. صمد قاسمي، كه
نامش در تاريخ عكاسي خبري، جنگ، فيلم و مستند اجتماعي ايران ماندگار است، متولد
شهر ميانه بود. او از 15 سالگي عكاسي را آغاز كرد. پس از كسب تجربه به عضويت
كانون خبرنگاران عكاس ايران درآمد و طي دوران فعاليتش كه قريب 50 سال است، با
بسياري از روزنامهها و نشريات همكاري كرد؛ عكاس مخصوص وزارت اقتصاد و دارايي
بود؛ مديريت عكاسيهاي علمي، كالج، پرس و عضويت در انجمن بهار خاقاني از ديگر
فعاليتهايش محسوب ميشود. با گذشت پنج
روز، ترانههاي بختياري هم آسماني شدند و بهمن علاءالدين معروف
به مسعود بختياري - خواننده و ترانهسراي ايراني بر اثر سكته قلبي 12
آبان درگذشت. بختياري مهرماه
سال 1319 در لالي متولد شد و در سن 66 سالگي در بيمارستان كسري در كرج دار فاني
را وداع گفت. بختياري دوران
دبستان را در مدرسه " فردوسي" و دوران دبيرستان را در دبيرستان "
اميركبير" مسجدسليمان سپري كرد. علاءالدين پس از سالها خدمت در آموزش و
پرورش و تدريس در مدرسههاي باغ ملك و مدرسه راهنمايي "ماندانا" (شهيد
شجرات) اهواز در مهرماه سال 73 بازنشست شد و سال 79 از خوزستان به كرج نقل مكان
كرد. او بر مقامهاي موسيقي بختياري و آوازهاي بختياري بهطور كامل مسلط بود و
همه شعرها، تصنيفها و ملوديهاي موجود در آثارش ساختهي خود اوست. آلبومهاي
"مالكنون"، "هيجار"،" تاراز"، "برافتو"
و " آستاره" از آثار اوست. و هشت روز بعد،
... عبدالعلي همايون، بازيگر قديمي سينما بر اثر عارضه قلبي در سن 86 سالگي درگذشت. اين بازيگر
فقيد از سال 1325 با فعاليت در تئاتر كار هنري خود را آغاز كرد و طي سالهاي
1328 تا 1356 در حدود 25 فيلم ايفاي نقش كرد. "واريته بهار"، "استوار
و پاسبان" و "ستارخان" از جمله كارهاي او بودند. وي كه در خارج
از كشور سكونت داشت و دو سال آخر عمر خود را در ايران سپري كرد. از فرانسه خبر
رسيد كه فرخ غفاري، کارگردان قديمي سينماي ايران و پايهگذار
فيلمخانه ملي ايران، 27 آذر ماه امسال درگذشته است. غفاري كه در
سال 1300 در تهران متولد شد، در نوجواني براي تحصيل به اروپا رفت، ابتدا در
بلژيک و سپس در فرانسه تحصيل کرد و اواخر دههي 1320 شمسي به ايران بازگشت. فرخ غفاري،
فيلمهايي همچون "شب قوزي"، "جنوب شهر"، "افسانههاي
هزار و يک شب" را ساخت. او سالها
معاون تلويزيون ملي ايران بوده است و گفته ميشود كه از جمله پايهگذاران سينماي
روشنفکري ايران است. اما نهم آذر
ماه افسانهي بيات نواخته شد. بابك بيات آهنگساز بيش از
يكصد فيلم سينماي ايران كه در بخش آيسييو بيمارستان ايرانمهر بستري بود،
درگذشت. اين آهنگساز 60
ساله در سالهاي اخير كمتر كار موسيقي انجام داد، اما از كارهاي ماندگار او ميتوان
به كشتي آنجليكا، عروس، نقطه ضعف، اتوبوس، ولايت عشق، پهلوانان نميميرند، جهان
پهلوان و افسانهي سلطان و شبان و... اشاره كرد. همان روزها
گفته ميشد كه بيات پس از درگذشت فرزند نوجوانش سلامتياش را از دست داده بود. به گزارش
ايسنا، خبر رسيد خوابهاي طلايي قدكچيان 17 آذر برآشفت. احمد قدكچيان - بازيگر
سينما و تلويزيون، متولد 1299 در تهران بود كه فعاليت خود را با تحصيل در
هنرستان هنرپيشگي و بازي در نمايش "اسكندر و دارا" در سال 1321 آغاز
كرد و بعد از آن در ديگر نمايشها، چون "اتللوو"، "دختر گل
فروش"، "سقوط كابينه" و نمايشهاي ديگر نقشآفريني كرد و 23
نمايش را در كارنامه هنرياش ثبت كرد. قدكچيان از سال
1330 بازي در فيلمهاي سينمايي را با "خوابهاي طلايي" آغاز كرد و بعد
از آن در بيش از 117 فيلم سينمايي به ايفا نقش پرداخت كه ميتوان از
"گرداب"، "گناهكار"، "خواب و خيال"، "مردي
كه رنج ميبرد"، "نردبان ترقي"، "بچه ننه"،
"دوستان يك رنگ"، "ديوانهوار"، "راه و بيراه"،
"ارثيه"، "بگذار زندگي كنم"، "خط قرمز"،
"جدال"، "حسرت" و "بيتو تنهايم" بازي كرد.
همچنين در مجموعههاي تلويزيوني "اين خانه دور است"، "امام علي
(ع)"، "گلهاي كاغذي"، "تنها در تاريكي" و چندين
مجموعهي ديگر ايفاي نقش كرد. اما خالق ترنم
عاشقانهي آهن، آخرينبار آثارش را به گالري خاك برد و چند روز بعد درگذشت. ايرج زند -
هنرمند نقاش و مجسمهساز - كه از ششم آذرماه در بخش طبي بيمارستان پارس (تهران)
بستري بود، صبح 23 آذرماه امسال و در سن 54 سالگي دار فاني را وداع گفت. ايرج كريمخان زند ـ نقاش
و مجسمهساز ـ شاگرد مستقيم محسن وزيريمقدم ـ قديميترين مدرنيسم ايراني ـ در
دورههاي هنرستان و دانشگاه تهران بود. او سپس براي ادامهي تحصيل به دانشكدهي
هنرهاي زيباي پاريس رفت. روي برگهاي
آخرين دستوشتههايش آمده بود "... نه، ميدانم همهاش بهانه است، او جان
مرا ميخواهد؛ عشق و شفقت هم بهانه است، او حضور مرا ميخواهد؛ حضور كامل مرا ميخواهد.
صداي آب رودخانه، سبزي درختان، لطف بهار هم بهانه است؛ او حضور مداوم مرا ميخواهد؛
ترانه و تصوير همهاش بهانه است، تا جان مرا تا قطره آخر بمكد و بيخويشي در رگهايم
جاري كند." آخرين روز
آخرين ماه پاييز اما بيرحمانه همچنان برگهايي را از درخت هنر ايران جدا ميكرد.
ناصر عبداللهي، خواننده و آهنگساز 29 آذر ماه در سن 37 سالگي به ديار باقي شتافت.
او به دليل از كار افتادن كليه در بيمارستان بستري شد؛ به كما رفت و بعد از چند
روز به بيمارستان شهيد محمدي بندرعباس منتقل و در بخش ICU اين بيمارستان بستري شد
و با انتقال به تهران درگذشت. عبداللهي اهل
بندرعباس بود و تحصيلاتش را هم در همين شهر گذراند و فعاليتهاي هنري خود را از
سالهاي نوجواني در صدا و سيما و حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي و امو تربيتي
استان هرمزگان آغاز كرد. برادر بزرگش -
محمدطيب عبداللهي، رضا روضه خوان و احمد تهدي از جمله استادان او بودند. او سال
1375 از بندر عباس به تهران آمد و با خوانندن ترانهاي به نام
"ناصريا" به شهرت مردم دست يافت. آلبومهاي "عشق است "،
"دوستت دارم "، "غزلك" و "بوي شرجي" از او به
يادگار مانده است. او همچنين ترانههايي را درباره ائمهي اطهار (ع) اجرا كرده
كه از معروفترين آنها ميتوان به "يا فاطمه بنت نبي" اشاره كرد. زمستان 85 اما
با در خاك كشيدن هفت دهه قلمزني ايران همراه شد. استاد حسن خواجه شيراني، قلمزن نامي ايران، 79 سال پيش در محله
مسجد جامع اصفهان چشم به جهان گشود و در اوج ناباوري بهدليل عوارض ناشي از سكتهي
مغزي 11 ديماه در تهران درگذشت. اين استاد
اصفهاني كه شاهكارهاي دست او بر در و ضريح حرم مطهر اميرالمومنين (ع)، امام
حسين(ع)، حضرت عباس (ع) و امام موسي کاظم (ع)، ماندگار شده است، بيش از 30 سال
پيش راهي عراق شد و با اقامتي چند ماهه ضريح و حرم ائمه در كربلا، سامرا و نجف
اشرف را قلمزني كرد. شيراني 70 سال آثار شاخصي را در سبكهاي مختلف قلمزني از
سلجوقي، اسليمي، خطايي تا گلومرغ و شاهعباسي و قجري، بر سينه فلز حك كرده است.
آثارش در موزههاي مختلف تهران و اصفهان و اسپانيا و فرانسه، مالزي نگهداري ميشوند.
ده روز بعد،
آخرين بازماندهي نقاشي قهوهخانهاي بر ديوار حك شد. حسن اسماعيلزاده معروف به
استاد چليپا، يكي از آخرين بازماندگان نسل هنرمند نقاشي قهوهخانهيي ايران، 21
بهمن ماه امسال و در سن 82 سالگي ، بهخاطر عوارض ناشي از كهولت سن در تهران
درگذشت. استاد حسن
اسماعيلزاده - چليپا -، در سال 1303 در شهر زنجان
متولد شد و در هفت سالگي مادرش او را به شاگردي به استاد محمد مدبر سپرد. او
تابلوهاي بسياري در زمينهي حماسههاي مذهبي، ملي و موضوعهاي رزمي و بزمي کشيده
است. در آثار اسماعيلزاده، رنگهاي تلخ و تيره مانند قهوهيي بيش از رنگهاي
ديگر بهچشم ميخورند. وي مدتها بود
بهخاطر ضعف بينايي در خانهاش طراحي ميكرد و تا پايان حياتش، برپايى نمايشگاههاى
متعدد انفرادى و شركت در چند نمايشگاه جمعى داخلى و خارجى از جمله نمايشگاههايى
در خانهي آفتاب، موزهي هنرهاى معاصر تهران، نگارخانهي سعدآباد، فرهنگسراى ارسباران،
خانهي هنرهاى ايرانى، موزهي نقاشى پشت شيشه، فرهنگسراى نياوران، مجموعهي
فرهنگى هنرى صبا، فرهنگسراى بهمن، فرهنگسراى خاوران و يك نمايشگاه جمعى در آلمان
را در كارنامهي كارياش ثبت كرد. بهمنماه اما پرويز ياحقي، نوازندهي پيشكسوت ويولن را در سن 79 سالگي با خود برد. اين هنرمند
عرصه موسيقي، قطعات زيباي ويولن را در آهنگهاي گلها بهجاي گذاشته است. پرويز ياحقي در
طول 60 سال حيات هنرياش در احياي هنر موسيقي اصيل و سنتي ايران و زندهكردن
گوشههاي غني دستگاههاي آن و نماياندن نقش ويولن در ساز سلو و تكنوازي، سبكي
ابتكاري و بديع داشته و سهم چشمگيري را از اين سبك بهخود اختصاص داده است. از شاهكارهاي
اين هنرمند خلاق، ساختن و اجراي چهار مضرابهاي مختلف در قطعات موسيقي ايران است
و چيرهدستي او در هنر آهنگسازي و تنظيم اركستر براي آهنگهاي ايراني كه در طول
بيش از 25 سال اخير، موثرترين و شيواترين ترانهها و قطعات آهنگين را از خود به
يادگار گذاشته است. "پرويز
صديقي پارسي" معروف به پرويز ياحقي در سال 1315 شمسي در تهران خيابان صفيعليشاه
تولد يافت و پدرش از مردان تحصيلكرده زمان خود بود. او كه در دوران كودكي نزد
دايياش زندگي ميكرد، هنرمندي خود را مديون استاد حسين ياحقي است. پرويز ياحقي
از اوان كودكي و نوجواني با اساتيد موسيقي چون ابوالحسن صبا، مرتضي محجوبي، علياكبر
شهنازي وغيره آشنا شد و به مدت دو سال نزد استاد صبا به فراگيري رديفها اشتغال
يافت. او بهعنوان نوازنده
خردسال در برنامههاي راديو، قطعاتي را اجرا كرد و تا 18 سالگي همكاريش با راديو
ادامه داشت. محمد بهارلو، نوازندهي پيشكسوت ويلن هم بهمن ماه امسال بر اثر عارضه قلبي
درگذشت. مرگ زودهنگام
خالق رازها، نشانهها و استعارهها هم جامعهي هنرهاي تجسمي و اهالي ادبيات را
اندوهگين كرد. عليرضا اسپهبد، هنرمند نقاش و گرافيست معاصر، صبح يكي از روزهاي اسفندماه با ايست
قلبي در تهران درگذشت. دلتنگي، انزوا
و چيرهدستي اين هنرمند نقاش معاصر طي سالهاي اخير او را مجبور كرد كه هنوز
پنجمين دههي زندگياش را بهنيمه نرسانده با ايست قلبي به آن بدرود بگويد. در انبوه
مخابرهي اخبار پايان سال، خبر آوردند كه رسول ملاقليپور پنجشنبه 15 اسفند كه براي
نوشتن آخرين فيلمنامهاش - عصر روز دهم در شمال كشور بهسر ميبرد، بهدليل
عارضهي قلبي درگذشت. مرگ او جامعهي سينمايي و فرهنگي كشور را با بهت و حيرت
مرگ روبرو كرد. كارگردان ميم
مثل مادر، متولد 1334 بود و آخرين ساختهي وي با نام "ميم مثل مادر"
از فيلمهاي مطرح اكران شده بود. فيلمهاي كوتاه او "شاه كوچك"،
"فتحالمبين" و "سقاي تشنه لب" است. "پرواز در
شب"، "بلمي بهسوي ساحل"، "افق"، "سفر به
چزابه"، "تا آخرين نفس"، "كمكم كن"، "قارچ
سمي"، "مزرعه پدري"، "هيوا"، "ميم مثل
مادر"، "نسل سوخته" از جمله آثار بلند سينمايي اوست. سال به پايان
نرسيده كه همين روزهاي آخر هم خبر رسيد كه خسرو شايگان، پيشكسوت 74 سالهي دوبلهي ايران 20 اسفند ماه درگذشت. او مدت ها در
بستر بيماري سرطان بهسر ميبرد. وي كارشناس رشته ادبيات فارسي بود اما كار حرفهيي
دوبله را از سال 1336 آغاز كرده بود. بازي در تئاتر از 1334، بازي در سينما
1347( گناه مادر) از فعاليتهاي ديگر وي بوده است. فيلمهاي بيلياردباز،
کازابلانکا، بدنام، هفت دلاور، قصر يخ، سريال گرگها، سالهاي دور از خانه، مدير
دوبلاژ سري فيلمهاي دي دي و يک قتل کوچک در كارنامهي دوبلههاي او ثبت شدند. اين سال گذشت،
اما بهگفتهي بزرگي " ... دنيا يك آزمايشگاه بزرگ است، در آزمايشگاه
بايد بيشتر فكر كرد، نه تماشا." |