يک پيشنهاد:ضرورت مرزشکنى براى صلح

سهراب مبشرى

 

 

اگر واقعاً ارزيابى ما اين است که خطر جنگ جدى است، بايد هر ملاحظه و تحفظ ديگرى را تحت‌الشعاع امر صلح بدانيم و مرزهاى رايج در ميان نيروهاى سياسى ايرانى را بشکنيم. بايد براى طرح مشترک خواست صلح به همه نيروهاى سياسى ايرانى مراجعه کنيم که می‌دانيم با ما در اين دو امر اشتراک دارند: يکم – مخالفت با حمله نظامى به ايران، دوم – تسليم ايران به خواست‌هاى قطعنامه ١۷٣۷ شوراى امنيت

 

مهلت دوماهه‌اى که شوراى امنيت سازمان ملل متحد براى پذيرفتن قطعنامه ١۷٣۷ اين شورا به جمهورى اسلامى داده بود، به سر رسيد بدون اينکه جمهورى اسلامى از اين شصت روز براى کاهش از دامنه بحران استفاده کند. به نظر می‌رسد سران جمهورى اسلامى عزم جزم کرده‌اند وارد دور جديد رويارويى با غرب شوند. آنها به جاى آنکه به خواست‌هاى شوراى امنيت تسليم شوند، پروژه غنی‌سازى را ادامه می‌دهند و اخيراً آن را وارد مرحله فنى جديدى کرده‌اند که بر نگرانى بين‌المللى افزوده است.
در چنين شرايط، نگرانى در ميان مردم ايران پيرامون عواقب مشى ماجراجويانه سران جمهورى اسلامى به سرعت در حال گسترش است. مردم ايران از خود می‌پرسند آيا ممکن است مسئولان کشور و در رأس آنان على خامنه‌اى، بدين سادگى کشور ما را به ورطه رويارويى خطرناک با قدرت‌هاى جهانى بکشانند؟ متأسفانه پاسخ اين پرسش، آرى است. همه شواهد حاکى از آن است که رهبر جمهورى اسلامى و دستياران او بر رويارويى نظامى با آمريکا حساب باز کرده‌اند. حساب آنها اين است که ايالات متحده که در عراق درگير است، نخواهد توانست ايران را اشغال کند و حمله نظامى آمريکا، به عمليات هوايى عليه اهدافى مانند تأسيسات هسته‌اى و نظامى محدود خواهد ماند و در نتيجه، جمهورى اسلامى خواهد توانست سوار بر موج انزجار از حمله دشمن خارجى، سلطه خود بر کشور را محکمتر، با شدت بيشترى صداهاى منتقد را خاموش و اذهان را از ناتوانى خود در اداره کشور منحرف کند.
حال که ظاهراً سران جمهورى اسلامى مصمم به کشاندن ايران به ورطه جنگند، از ايرانيان صلحدوست و آزاديخواه چه کارى ساخته است؟ آيا ما قادريم دولت آمريکا را از دادن پاسخ نظامى به ستيزه‌جويى جمهورى اسلامى باز داريم؟ به نظر می‌رسد با اين هدف است که در اين روزها برخى از نيروهاى سياسى ايرانى از تقويت «صداى سوم» (منظور، صدايى متفاوت از صداى جمهورى اسلامى و آمريکاست) سخن می‌گويند. اما هنوز طرحى که قادر باشد چنين صدايى را بلند و رسا به گوش جهانيان برساند ديده نمی‌شود.
خطر جنگ را بايد جدى گرفت. هيچ چيز، شانه خالى کردن از مبارزه صلح‌طلبانه را توجيه نمی‌کند. نيروهاى سياسى ايرانى بايد به مؤثرترين شيوه‌اى که توان آن را دارند براى صلح مبارزه کنند. صدور اعلاميه و انتقاد از ماجراجويى جمهورى اسلامى و ايالات متحده لازم است، اما کافى نيست. اگر واقعاً معتقديم خطر جنگ، کشور ما را تهديد می‌کند، اگر می‌خواهيم به مؤثرترين شيوه‌اى که در توان ماست براى صلح مبارزه کنيم، اگر می‌خواهيم بانگ صلح‌طلبى ما در حد «ثبت در تاريخ» نماند، بايد به جستجوى مؤثرترين شيوه براى پرطنين کردن خواست صلح برخيزيم. لازم است، اما کافى نيست که از هموطنان خود بخواهيم در تظاهرات جنبش صلح کشورهاى غربى شرکت کنند. شمار ما کم است و در ميان چنين جنبشى، اگر واقعاً بخواهد پرشمار و مؤثر باشد، گم می‌شويم. در مبارزه براى صلح، ضرورى است بدانيم چه نبايد کرد و چه بايد کرد:
اولاً بايد به شدت از اين پرهيز کنيم که خواست صلح‌طلبى ما از سوى افکار عمومى غرب به نوعى دفاع از جمهورى اسلامى و پروژه‌هاى ماجراجويانه آن تعبير شود. هر گونه آميختن فعاليت صلح‌طلبانه ما با امور بی‌ربطى مانند انتقاد از اسرائيل و دفاع از انرژى هسته‌اى، به اعتبار صلح‌خواهى ما لطمه می‌زند و ما را از نظر افکار عمومى غرب، در مناقشه جمهورى اسلامى با بقيه جهان، در کنار جمهورى اسلامى قرار می‌دهد. اعتبار صلح‌خواهى ما زمانى بيشتر است که از موضع مخالفت راديکال با جمهورى اسلامى و سياستهاى منطقه‌اى و هسته‌اى آن ابراز شود. فرياد صلح ما زمانى پرطنين‌تر است که همه بدانند ما مخالف پيگير حکومت مذهبى در ايرانيم و با اين حال با هر گونه حمله نظامى به ايران مخالفيم.
ثانياً اگر واقعاً ارزيابى ما اين است که خطر جنگ جدى است، بايد هر ملاحظه و تحفظ ديگرى را تحت‌الشعاع امر صلح بدانيم و مرزهاى رايج در ميان نيروهاى سياسى ايرانى را بشکنيم. بايد براى طرح مشترک خواست صلح به همه نيروهاى سياسى ايرانى مراجعه کنيم که می‌دانيم با ما در اين دو امر اشتراک دارند:
يکم – مخالفت با حمله نظامى به ايران
دوم – تسليم ايران به خواستهاى قطعنامه ١۷٣۷ شوراى امنيت
جنبش صلح ايرانيان وقتى جدى گرفته می‌شود که چيز نوينى باشد. اگر نيروهاى سياسى طبق معمول هميشگى با سازمان‌هاى نزديک به خود اعلاميه مشترک در دفاع از صلح صادر کنند، اين اقدام طنين چندانى که درخور امر خطير صلح باشد ندارد. بايد افکار عمومى به وضوح ببينند نگرانى ما در مورد جنگ و صلح آن قدر جدى است که حاضريم وارد اتحادهاى جديدى براى صلح شويم. اگر ما در امر صلح جديت داريم، بايد حاضر باشيم در اقدامى مشترک با طيفى هر چه گسترده‌تر از نيروهاى سياسى، اعلام کنيم همه ما مخالف حمله نظامى به ايرانيم و همه ما می‌خواهيم جمهورى اسلامى به خواست‌هاى قطعنامه تسليم شود. حتى نيروهاى اصلاح‌طلب داخل کشور نيز اگر واقعاً نگران وقوع جنگ‌اند، بايد بدون ملاحظه عواقب – يعنى مؤاخذه شدن احتمالى از سوى دستگاه سرکوب جمهورى اسلامى – براى صلح که قاعدتاً بايد بالاتر از هر خواستى باشد، مرزهاى سياسى با اپوزيسيون را بشکنند. البته اميد نمی‌رود اين نيروها چنين جسارتى از خود نشان دهند.
هر سازمان سياسى اپوزيسيون اگر نگران صلح است، بايد به ساير نيروهاى اپوزيسيون، اعم از جمهوريخواه و سلطنت‌طلب، چپ و راست، حتى به سازمان مجاهدين خلق مراجعه کند و از آنها موضعگيرى مشترک حول دو خواست نامبرده را بخواهد، حتى اگر ارزيابى او اين باشد که اين يا آن نيرو، اين خواست را نخواهد پذيرفت. اين مرزشکنى، ملاکى براى سنجش جديت ما در امر صلح است، ملاکى است براى اينکه ببينيم تصور وقوع فاجعه‌اى هولناک در کشور ما، می‌تواند احساس مسئوليت را در ميان نيروهاى سياسى برانگيزد يا نه.

سوم اسفند ١٣٨۵