یورش
نظامی نه، فشار سیاسی تا نهایت، آری!/
کوروش گلنام
11 اسفند
1385
ایران
گلوبال
کوروش گلنام
تحلیل گر مسایل سیاسی
گروهی از هم میهنان به بهانه پیش گیری
از بروز درگیری ویورش نظامی آمریکا
به ایران، می پندارند بهترین راه این است
که سردمداران حکومت ایران را به پای میز مذاکره
کشاند! از دید نگارنده این پیشنهاد، هیچ گونه
دردی را دوا نخواهد کرد. آیا بیش از 3 سال گفت و
گوی سه کشور غربی و دهها نشست و رایزنی با
آنها، جز اینکه حکومت اسلامی زمانی بیشتر
به دست آورده و در همآن زمان که در نشست ها شرکت می کرد، کار
خود را پنهان به پیش برده و و پایگاه های ترور و
آدمکشی خود در جهان را نیرومند تر کرده و به ریش
جهانیان به خندد، نتیجه دیگری به سود مردم
ایران داشته است؟
پس از پایان بازی های نشست و گفت وگو،
بارها به روشنی شنیدیم که کسانی از این
دست اندرکاران در پنهان کاری ها(از آن میان گفت و گوی
تلویزیونی موسوی سفیر پیشین
ایران در فرانسه)با چه وقاحت ویژه خود، از این نیرنگ
و خرید زمان بیشتر سخن گفته و به آن افتخار کردند!
این دوستان می پندارند اگر این آدمکشان به پای
میز مذاکره هم بروند هدفی جز دروغ گویی و
نیرنگ بازی و پی گیری پنهان برنامه
جنایتکارانه خود، خواهند داشت. واژگونه این پیشنهاد،
نگارنده بر این باور است که حتا یک گام نیز در برابر
این آدمکشان نباید پس گذاشت و تنها راه پیش گیری
نهایی از یورش نظامی، در دست خود مردم ایران
است که اگر بتوانند کار را یکسره کرده و این دستگاه زور
و ستم را بهم بریزند.
امروز و پس از 28 سال حکومت ملایان دیگر موارد زیر
بر هیچکس پوشیده نیست:
1 ـ سرکردگان این رژیم یکی از آلوده ترین
و بد نام ترین حکومت های جهان را نمایندگی
می کنند.
2 ـ این حکومت برای نگاهداری قدرت پوشالی
خود، به هر نیرنگ، جنایت، خیانت و آتش افروزی
دست زده و در آینده نیز دست خواهد زد.
3 ـ این حکومت با سازمان ها و گروه های آدمکش و قاچاقچی
جهانی در ارتباط است و این مورد تا کنون بارها و بارها
با تکیه بر سند و مدرک، ثابت شده است. آنها حتا در چاپ و انتشار
پولهای تقلبی در ابعادی میلیاردی
دست داشته اند.(1)
4 ـ حکومت اسلامی بزرگترین سد پیشرفت و برقراری
صلح در منطقه خاورمیانه است و تا زمانی که نفس می
کشد، جز شرارت، تبلیغ و گسترش نفرت و کینه و آدمکشی
و خون ریزی، کار دیگری نخواهد کرد.
5 ـ در جهان کنونی می توان به روشنی ادعا نمود که
این حکومت تنها حکومتی در جهان است که از رهبری
آن تا رئیس شورای به اصطلاح مصلحت نظام، تا رئیس
جمهور تحمیلی به مردم، بخشی از وزیران در
دولت و بخشی از نمایندگان پارلمان آن و... یا خود
مستقیمن در جنایت و آدمکشی، چه در سرزمینی
که بر آن حکومت می کنند و چه در بیرون از مرزهای
آن، دست داشته وبر علیه شهروندان کشور خود و شهروندان کشورهای
دیگر از آرژانتین تا برلین و از کابل تا پاریس
دست به ترور، بمب گذاری، آدم ربایی، تهدید،
باج گیری، باج دهی و جاسوسی زده اند و یا
فرمان دهنده، برنامه ریز و همکار دراین جنایت ها
و خیانت ها بوده اند.
6 ـ حکومت ایران از "مصونیت" سیاسی
دیپلمات ها در سفارتخانه ها در بالاترین و بی سابقه
ترین اندازه خود سوء استفاده کرده و رد پای همه جنایت
ها، خیانت ها و جاسوسی ها (بر علیه شهروندان ایرانی
گریخته از جهنم"اسلامی") در سفارت خانه هایش
یافت می شود.
7 ـ این حکومت تنها حکومتی است در جهان که رهبران رده
نخست آن از علی خامنه ای و رفسنجانی گرفته تا رده
های پایین تر، از سوی دادگاه هایی
در چند کشور جهان با ارائه سند و مدرک و پس از بررسی های
دراز مدت و چندین ساله، متهم به جنایت گردیده و
هم اکنون کسانی از آنها از سوی پلیس جهانی
تحت پی گرد بوده و دیگران نیز از آن میان
شخص علی خامنه ای در آینده ای نزدیک،
بسته به آنچه در ایران پیش آید، تحت پی گرد
جهانی قرار خواهند گرفت.
8 ـ هیچ حکومتی در جهان یافت نمی شود که در
مدت کوتاه 28 سال فرمانروایی خود، برای زیر
پا نهادن حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی
شهر وندان خود، و زیر پا نهادن قانون ها و قرار دادهای
جهانی که خود امضا کننده آن بوده است، از سوی سازمان ملل
و دیگر سازمان های گوناگون پشتیبان حقوق بشر، تا
به این اندازه و پی در پی محکوم شده باشد. این
در حالی است که ما توجه کنیم که این پس ماندگان
از تاریخ و تمدن انسانی، چه پول ها از سرمایه های
ملی ایرانیان را در راه تبلیغ، کسب وجهه و
پیشبرد سیاست های پوچ و ضد انسانی خود و درراه
زد وبند با این وآن دولت، خرید این وآن گروه یا
سیاست مدار و یا هر کس دیگری که چشمه قدرتی
در او سراغ دیده اند و در هر جا که ممکن بوده است، هزینه
نکرده اند!
9 ـ تصور نمی شود که در دروغ گویی، دروغ سازی،
نیرنگ بازی، آتش افروزی، پرونده سازی، دریدگی،
بی خردی و خود بزرگ بینی و... در اندازه هایی
باور نکردنی، بتوان همتآیی برای این
رژیم در جهان یافت.
خوانندگان گرامی خود می توانند باز هم بر این لیست
بیافزایند.
آن گونه که از داده ها بر می آید و با توجه به شورش ها،
مخالفت ها، اعتصاب ها، تظاهرات ها ی دانشجویی، کارگری
و کارمندی به بهانه و انگیزه های گوناگون که در
زیر شدیدترین کنترل هاو فشارهای دولتی/امنیتی
انجام گرفته است و می گیرد و با توجه به ابراز نفرت هر
روز آشکارتر وگسترده تر مردم از رژیم اسلامی، با توجه
به بی خردی و لجاجت کودکانه رژیم که ایران
را به لبه پرتگاه ویرانی نزدیک ساخته است؛ می
توان به روشنی بیان کرد که بیشترین بخش مردم
ایران مخالف ادامه زندگی ننگین این رژیم
بوده و خواستار برافکندن آن هستند.
کار زورگویی و ستم گری این رژیم در
ایران، به آنجا رسیده است که بخشی از هم میهنان
ما از سر ناچاری و ندیدن راه چاره ای برای
رهایی از شر این حکومت آلوده، گنده گو و هوچی،
خواستار یورش نظامی آمریکا به میهن خود هستند.
کسانی از مردم به روشنی می گویند حتا اگر
آنها نیز از بین بروند و هر آنچه که پیش آید
بهتر از زندگی در سایه این حکومت است.
ولی آیا این هم میهنان به گستردگی خرابی
ها و ویرانی های چنین جنگی، به نسل
های آینده و فرزندان خوداندیشیده اند؟ به
سخنان و عربده جویی های رژیم در باره قدرت
نظامی خود کمترین توجه را نباید نشان داد زیرا
اگر درگیری پیش آید، در همآن ساعت های
نخست همه این هیاهوهای پوشالی بر باد است
و خود این آقایان یهتر از هر کس دیگری
می دانند که زیر پایشان خالی است و مردم هرگز
نخواهند پذیرفت که فرزندان خود را یک بار دیگر در
راه قدرت مشتی ملای فریبکار که دیگر حنایشان
رنگی نداشته و کوس رسوایی و بدنامی آنها در
همه جا زده شده است، قربانی کنند.
ازسوی دیگر، آیا این هم میهنان گرامی،
هیچ ارزیابی نموده اند که با گستردگی دامنه
ستم کاری و جنایت هایی که این حکومت
به ویژه در استان های محرومی چون سیستان/بلوچستان،
کردستان و بخشهای وسیعی از جنوب خشک و دور افتاده
ایران در حق مردم روا داشته است، تا چه میزان زمینه
افزایش دیدگاه های جدایی خواهانه و
در نتیجه تجزیه ایران را آماده ساخته است؟
این نیز روشن است که این رژیم چون خود زور
گو، بی خرد، گنده گو، خود بزرگ بین است و چون هیچ
توجهی به مسئولیت بزرگی که در لباس یک حکومت
برای نگاه داری از سرزمین و مردم ایران بر
عهده اوست، ندارد؛ جز زبان زور را نیزدرک نمی کند. زور
گو را تنها با زور می توان ادب کرد ولی زور تنها از راه
یورش نظامی به کار نمی رود مگر به عنوان آخرین
وتنها چاره. آن زمان است که دیگر از دست ما کاری ساخته
نیست چون بردباری جهان تا آن هنگامی است که خطر
را آنچنان بزرگ و جدی اریابی نکنند. اگر چنین
شود از هم اکنون و امروز باید گفت که بخشی از مسئولیت
ویرانی ها و خرابی های آینده بر دوش
همه ما ایرانیان نیز خواهد بود چرا که تا زمانی
که مجال داشتیم، با یک خیزش یکپارچه و همآهنگ
( برای نمونه در همین چهارشنبه سوری که بارها نشان
داده شده است که چگونه حکومت در برابر حرکت گسترده وهم گیر مردم
به شرکت در این مراسم و مجالی که بر پایی
آتش و انفجار ترقه ها می آفریند، مستاصل و درمانده می
شود.) خود را رها نکردیم. نپذیرفتیم که برای
چندین روز پی در پی سختی وخطر را پذیرفته،
به شکلی مسالمت جویانه در خیابان ها به سر برده
تا آن زمان که به نتیجه رسیده و همه نقشه های شوم
و حساب های رژیم را به هم نریخته ایم. چنین
حرکتی در بهترین حالت به برافتادن حکومت خواهد انجامید
و در بدترین حالت به درگیری و خشونت کشیده
شده که در آن صورت نیز این رژیم است که بازنده خواهد
شد چرا که امروز از سویی در شرایط لرزان و حساسی
قرار داشته و هرگز نمی تواند دست به کشتار گسترده مردم بزند
و با دست خود بر همه نیرنگ ها و همه کوشش های شبانه روزی
اش در زمینه پشتیبانی دروغین از مردم و خواست
ملی ایرانیان که همه شاهد هستیم واژه"
منافع ملی"، "ملت ایران" و "حق مسلم
مردم ایران" از دهانش نمی افتد، نابود نماید.
از سوی دیگر در روزگار کنونی و سستی وبدنامی
در درون وبیرون و آمادگی کامل پشتیبانی جهانی،
توانایی جلوگیری از گسترش دامنه تظاهرات و
اعتراض ها را نیز نخواهد داشت. تردیدی نباید
داشت که حرکت همگانی در اعتراضی پی گیرو با
روشی آرام و دور از خشونت مگر به هنگام ناچاری (این
اوباش حکومتی هستند که هر بار خشونت و درگیری ایجاد
می کنند نه مردم)، پشتیبانی بسیار گسترده
ای در جهان را به دنبال خواهد داشت و کار رژیم در برخورد
با مردم را بسیار سخت خواهد کرد. در آن زمان ایرانیان
برون مرز هم وظیفه بسیار سنگینی در پشتیبانی
یک پارجه از مبارزه درون داشته و می بایست همت به
خرج داده وتمام توش و توان خود را در این راه گذارده، تظاهرات
های گسترده بپا کنند و هم پای مردم ایران آن مدت
را شبانه روز در خیابان های پایتخت های کشورهای
محل سکونت خود به سر برند و اجازه ندهند که توجه جهانیان از
مبارزه مردم ایران برای آزادی و رهایی،
به سویی دیگر کشیده شود.
نگارنده در گذشته نیز بارها این اندیشه را با هم
میهنان خود در میان نهاده است که آیا به جای
یورش نظامی، پایان دادن به دور بی نتیجه
گفت و گو ها(مگر زمانی که حکومت اسلامی کاملن تسلیم
شود) و فشار سیاسی پی درپی وهر روز بیشتر،
کارساز تر نیست؟ آیا اگر برای به گردش در آوردن
پرونده آدمکشی های سران رژیم در دادگاهی جهانی
کوشش به کار گرفته شود(خانم ها و آقایان وکیل و کارشناس
حقوقی ایرانی برون مرز، تا به کی نمی
خواهید در این راه به کوششی جدی و پی
گیر دست بزنید؟)، از سفر آنها به بیرون از مرزهای
ایران جلوگیری شده، حساب های آنها بلوکه شده
و از کار همه شرکت های وابسته به حکومت در پوشش های گوناگون
در برون مرز، که غربی ها به خوبی از آن با خبر هستند،
جلوگیری نموده، داد و ستد با آنها جز در مورد آنچه که
نیاز مردم ایران است از آن میان دارو و مواد غذایی،
به کمترین اندازه خود رسانده و چند هفته ویا ماه از خرید
نفت خود داری کنند(خبرها از مدت ها پیش حکایت از
آن دارد که حتا تا یکسال نیز ذخیره برای مصرف
همه اروپا و آمریکا پیش بینی شده است. حاکمان
ایران می پندارند همه دست روی دست گذاشته اند و
چشم به راهند تا آنها به بمب اتم دست یافته و بتوانند آدمکشی
را جهانی کرده و همه جا را به خون بکشند، آنوقت دست به کاری
بزنند!)، کار سازتر و به سود مردم ایران نیست؟
غربی ها به بزرگترین اشتباه تاریخی خود دست
خواهند زد اگر کمترین باوری به سخنان حاکمان ایران
نموده و یک آن از فشارهای سیاسی خود به این
رژیم بکاهند. هر گونه مماشات، سازش و زد وبند پشت پرده با این
رژیم، بزرگتری خطر ها را درآینده برای تمام
منطقه خاورمیانه و همه جهان خواهد آفرید. هم غربی
ها و هم همه دیگر جهانیان می باید کمترین
تردیدی نداشته باشند که اگر ملایان حتا بپذیرند
که غنی سازی را ادامه ندهند، تنها به دنبال خرید
زمان خواهند بود.آنها امتیازهایی خواهند گرفت و
پنهانی کار را دنبال خواهند کرد. کار را باید چنان پیش
برد که این رژیم شرور و آتش افروز مجبور به تسلیم
کامل شود. راه تنفس و زندگی این رژیم را باید
بست و همه کشتی ها، هواپیما ها، قطارها و کامیون
ها که از ایران خارج می شود را به دقت مورد بازرسی
قرار داد. این گروه به جنایت و آدمکشی خو گرفته
و ازآن نیرو می گیرند و زندگی می کنند.
آنها کوشش می کنند که چهره ای قانونمند از خود نشان دهند
ولی کیست که نداند که درون مایه و ماهیت آن
ها جز دروغ و نیرنگ و رفتار های ضد قانون و پیمان
های جهانی چیز دیگری نیست.
از این رو است که می بایست گفت که یورش نظامی
نه، ولی فشار سیاسی تا نهایت و انزوای
جهانی کامل این حکومت ننگین وآتش افروز تابرافکندن
آن، آری!
زیر نویس:
1 ـ در اینجا بخشی از خاطرات آقای علی اکبر
امید مهر را که از سال 1357 تا 1375 دیپلمات جمهوری
اسلامی در سفارت خانه های گوناگون آز آن میان افغانستان
هند بوده است و پس از آن به سوئد گریخته و پناهنده شد، در این
باره می آورم تا نمونه ای به دست داده باشم. یاد
آور شود که این بخش از خاطرات ایشان، پیش از این
نیز در پژوهشی از سوی نگارنده بنام: "مافیا
از سیسیل تا رفسنجان" نیز آمده است . نوشته
نام برده شده، به دلیل کمبودهای فنی آن زمان(3 سال
پیش) دارای اشکال های چاپی فراوان شد که به
زودی بازنویسی و از نو منتشر خواهد شد.
ایشان در بخشی از خاطرات خود که به بازار آزاد خرید
و فروش قاچاق(اسلحه، مواد مخدر، شستشوی پول آلوده و..) می
پردازد، از شخصی بنام"محمد حسن محی الدین نجفی"
نام برده و شرحی در باره او می دهد که با هم به بخشی
ازآن نگاهی می اندازیم:
"همزمان شخصی بنام محمد حسن محی الدين نجفی
از روزنامه جمهوری اسلامی به وزارت خارجه منتقل شد. وی
پسر آيتالله نجفی، همکار مهندس موسوی نخستوزير(سردبير
وقت روزنامه جمهوری اسلامی) به صاحب امتیازی
حجت الاسلام سید علی خامنه ای(رئیس جمهور)
بود.ظاهرا در روزنامه مزبوربه به کار حروف چینی مشغول
بود زیرا کوچکترین اطلاعی راجع به مسائل سیاسی
دنیا نداشت. خطی بد و نا خوانا داشت ودر اغلب جملاتش غلط
های املایی و انشایی واضحی وجود
داشت ولی در حکم استخدامش نوشته شده بود معادل دیپلم."
از کتاب خاطرات نامبرده بخش سوم(در اینترنت)
دنباله این نوشته را همآن گونه که در آن مقاله خود و با شرحی
از جانب خودآورده ام، اینجا نیز می آورم:
"همین آقا به عنوان سرکنسول موقت برای رفتن به پیشاور
پاکستان انتخاب و چون دارای هیچ گونه دانش و تجربه ای
نبوده دو ماهی نزد نویسنده خاطرات تعلیم می
بیند و تبدیل می شود به سرپرست نمایندگی
ج. اسلامی در پاکستان! اما ببینیم نتیجه این
معجزه جمهوری اسلامی که از کود هم طلا می سازد،
چه می شود:
" در اطراف پیشاور بازارها ومناطق آزادی هست که درآنها
بازرچه هایی از انواع واقسام مواد مخدر، اسلحه، پولهای
تقلبی و.... از قدیم الایام تأسیس گردیده
وبصورت بهشت معتادان وقاچاقچیان و جنایتکاران و آدمکشان
در آمده ودولت پاکستان بخصوص ارتش و همچنین بعضی از رهبران
افغانی و کارگزاران آنها این مناطق را اداره می
کنند.
....نجفی در پی دو بازدیدی که همآن روزهای
اول بهمراه ابراهیمی سرکنسول[که نجفی جایش
را می گرفت] از این مناطق بعمل آورده بود، عاشق این
بازارها شده و مراد و مقصود خودرا در این بازارها جستجو می
نمودوسرانجام نیز آنرا یافت. ابتدا خود شخصا به کمک عوامل
خود مبادرت به قاچاق یک نوع هروئین که به نوع چینی
معروف بود نموده و سرانجام پس از اینکه خودش میلیاردر
شد این مسئله را به دولت نیز تعمیم داد تا قسمتی
از مخارج جنگ و مخارج دولت از این طریق تأمین شود."(همآن
کتاب، همآن بخش)
اما هنرمندی این فدایی اسلام هنوز تمام نشده
است:
"نجفی در عین حال به قاچاق دلار تقلبی نیز
مبادرت می نمود. این دلارها درمناطق قبایل آزاد
بکمک ماشینهای چاپ ووسایلی که از سویس
وارد کرده بودند چاپ ودر بازارهای آزاد مزبور مثل جمرود، بارابازار
و غیره بفروش می رفت و اسکناس صددلاری به ده دلار
ویا کمتر فروخته می شد. ملت ایران بارها! شاهد کشف
دلارهای تقلبی دربازار تهران در سالهای 1365 به
بعد بوده است. این قضیه ابتدا حالت شخصی داشت و
توسط نجفی وشرکاء انجام می گرفت وبعدا که برادران صاحب
پست و مقامات بالایی شدند آنرا در سطح کشور نیز
تعمیم دادند. و بعدا خواهم نوشت چگونه رژیم با خرید
کاغذهای ویژه از سویس و چاپ آنها در تهران توسط
همآن ماشین های چاپ که از مناطق قبایل تهیه
شده بود، مبادرت به چاپ 4 تا 5 میلیارد دلار اسکناس صد
دلاری تقلبی در سالهای 1372 لغایت1373 نموده
همه آنها را بدون استثناء به مصرف رساند و آمزیکایی
ها تنهادر اواخر سال1375 پی به موضوع برده به منظور حفظ ارزش
دلار و بدون اینکه سرو صدايي بکنند شروع به جمع آوری دلارهای
تقلبی از بانکها و مراکزبورس دنیا نمودند. من این
پولها را از نزد یک دیدم." نقل شده در نوشته مافیا،
از سیسیل تا رفسنجان.
برگرفته از : ایران گلوبال